آثار سیف فرغانی

صفحه 46 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی

1 همه جان و دلست دلبر من گر چه نگذاشت جان و دل بر من

2 دل ز روزن چو گرد بیرون شد کو چو باد اندر آمد از در من

3 مرغ شوقش مرا چو دانه بخورد باز مهرش همی کند پر من

4 ز ابروی چون کمان خدنگ مژه راست چون کرد در برابر من

1 بی تو بحال عجب همی گذرانم روز و شبی درتعب همی گذرانم

2 کار رسیده بجان چه بود که دیدی جان رسیده بلب همی گذرانم

3 بی رخ چون آفتاب وروی چو ماهت آه که روزی چو شب همی گذرانم

4 گرچه ندانم رسم بوصل تو یا نی عمر خود اندر طلب همی گذرانم

1 ای مشک و عنبر شمه یی از بوی تو مه پرتوی از آفتاب روی تو

2 گل را برخسار تو نسبت می کنند رنگش خوش است اما ندارد بوی تو

3 در عشق بازی از تو چون من بیدقی شه می خوهد یعنی رخ نیکوی تو

4 ما تشنگان را سیل غم از سر گذشت ای آب حیوان قطره یی از جوی تو

1 ما گدای در جانان نه برای نانیم دل بدادیم وبجان در طلب جانانیم

2 پای ما بیخ فرو برده بخاک در دوست چون درخت ازچه بهر باد سری جنبانیم

3 روز وشب در طلب دایره جمعیت پای برجای چو پرگار وبسر گردانیم

4 هرچه داریم ونداریم برای دل او جمله درباخته و هرچه جز او می مانیم

1 شرم دارد آفتاب ازروی تو ماه نو در حسرت از ابروی تو

2 بشکند مشاطگان نطق را شانه و صافی اندر موی تو

3 هرکجا رنگیست بویی می برم گرچه هر رنگی ندارد بوی تو

4 من بدم ماه تمام، اکنون شدم چون هلال ازآفتاب روی تو

1 بخت من از تست شور ای بت شیرین دهن تنگ شکر برگشا تلخ مکن کام من

2 ای لب لعل ترا تنگ شکر بار گیر وی سر زلف ترا مشک ختن در شکن

3 گر تو ببزم طرب جام بری پیش لب باده بنوشی برطل نقل بریزی بمن

4 بر اثر تلخ می مست ترش روی را جرعه شیرین دهد پسته شور از دهن

1 ای همچو من بسی را عشق تو زار کشته وین دل بتیغ هجرت شد چند بار کشته

2 تو بی نیاز و هریک از عاشقان رویت درکارگاه دنیا خود را زکار کشته

3 پیش یزید قهرت همچون حسین دیدم در کربلای شوقت چندین هزار کشته

4 بر بوی جام وصلت دیدیم جان ودل را این مست شوق گشته وآن را خمار کشته

1 کجایی ای سر کوی تو از جهان بیرون زمین راه تو از زیر آسمان بیرون

2 گدای کوی ترا پایه از فلک بر تر همای عشق ترا سایه از جهان بیرون

3 کسی که پای نهد در ره تو از سر صدق چو لا مکان قدمش باشد از مکان بیرون

4 مراست عشق تو روشن نگردد آنکس را که او ز دل نکند دوستی جان بیرون

1 بگشای لب شیرین بازار شکر بشکن بنمای رخ رنگین ناموس قمر بشکن

2 چون چشم ترم دیدی لب بر لب خشکم نه آن شربت هجران را تلخی بشکر بشکن

3 دنیا ز دهان تو مهر از خمشی دارد آن طرفه غزل برخوان وآن مهر بزر بشکن

4 گر کان بدخشانرا سنگیست برو رنگی تو حقه در بگشا سنگش بگهر بشکن

1 ای بگرد خرمن تو خوشه چین خورشید و ماه ماه با روی تو نبود در محل اشتباه

2 پادشاه ملک حسنی کس چنین ملکی نداشت زابتدای دور عالم تا بوقت پادشاه

3 بی شعاع روی تو با سایه هستی خود ره نبردم سوی تو چندانکه می کردم نگاه

4 چون رخ اندر آینه پیدا شود پشت زمین ظلمت شب را اگر بر روی افتد نور ماه

آثار سیف فرغانی

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی