آثار سیف فرغانی

صفحه 43 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی

1 ای باغ نیکویی گل روی ترا چمن گل در چمن دریده ز شوق تو پیرهن

2 زنده دلست مرده عشق تو در لحد جان پرور است کشته تیغ تو در کفن

3 ما بی تو همچو مرغ بدام اندریم و تو در باغ می خرام چو طاوس در چمن

4 در زیر پایت از عرق روی خوب خویش نسرین گلاب ریخته بر برگ نسترن

1 ای زروی خوب تو پشت زمین آراسته از رخ تو ملک چون دنیا بدین آراسته

2 تو چنان آرایشی دادی زمین را کآسمان ازمه و خورشید خود نبود چنین آراسته

3 ای شده کوی تو از دیدار تو جنت صفت چون تو در فردوس نبود حور عین آراسته

4 آیینه برگیر و یکدم در رخ خود کن نظر راست چون بستان بگل خود را ببین آراسته

1 بخت و اقبال خوهی خدمت درویشان کن پادشاهی طلبی بندگی ایشان کن

2 دامن زنده دلان گیر و از آن پس چو مسیح بنفس در بدن مرده اثر چون جان کن

3 لشکر دل بکش و ملک سلیمانی را آبدان گر نخوهی همچو سبا ویران کن

4 گر تو خواهی که درین کارگه کون و فساد آنچه گویی بکنند آنچه بگویند آن کن

1 ایا چو فصل بهار از رخت جهانرا زین رخ تو ثانی خورشید و ثالث القمرین

2 بسوی جدول خوبان که مظهر حسنند لطافت آب روان آمد و تو رأس العین

3 همین که در تو اثر کرد شرم عثمانی شود زرنگ دو رخ چهره تو ذوالنورین

4 از آدمی و پری هیچ کس نماند زشت چو نور روی تو قسمت کنند بر ثقلین

1 بپوش آن رخ و دلربایی مکن دگر با کسی آشنایی مکن

2 بچشم سیه خون مردم مریز بروی چو مه دلربایی مکن

3 ز من پند بنیوش و دیگر چو شمع بهر مجلسی روشنایی مکن

4 مرو از بر ما و گر می روی دگر عزم رفتن چو آیی مکن

1 زهی صیت حسن تو عالم گرفته زبار غمت پشت جان خم گرفته

2 بپروانه شعله شمع رویت چو خورشید اطراف عالم گرفته

3 زانفاس عیسی عشق تو هر دم دل مرده روحی چو مریم گرفته

4 دل خسته من ز نیش غم تو جراحت بخود همچو مرهم گرفته

1 بیناست چشم جان من از دیدن آن ماه رو کز خال گندم گون او دارم برنگ کاه رو

2 کردست قدم چون کمان، رویم برنگ زعفران آن ماه روی سرو قد آن سروقد ماه رو

3 عکس رخ همچون مهش بر خیمه گردون فتد گر ترک هندو چشم من بنماید از خرگاه رو

4 خورشید گوید ماه را بر آسمان تکیه مکن گر آب رو خواهی بنه بر خاک این درگاه رو

1 مرا کرد بیچاره در کار او حدیثی ز لعل شکربار او

2 بکونین می ننگرم زآنکه کرد مرا عشق او فارغ از کار او

3 بسوزد نقاب شب وروی روز بیک پرتو از شمع رخسار او

4 بجان تا شکر می فروشد لبش پر از نقد جانست بازار او

1 ای فغان بی دلان از چشم شوخ شنگ تو تیره روز عاشقان از طره شبرنگ تو

2 با رخ تو دیده بودم پیش ازین در روی کار آنچه اکنون می کشم از چشم شوخ شنگ تو

3 چون بگفت آیی، سخن ای دلبر شیرین زبان، ازشکر شاخیست گویی در دهان تنگ تو

4 در جهان دلبری ای راحت جان جفت نیست طاق ابروی ترا جزچشم پر نیرنگ تو

1 ای زمعنی مر ترا صورت چو جان آراسته همچو روی از حسن از رویت جهان آراسته

2 جان صورت معنی آمد زین قبل عشاق را جان (ز) مهر تست چون صورت بجان آراسته

3 صورت زیبای حسن از روی شهرآرای تست همچو رخسار چمن از ارغوان آراسته

4 ای زمین در زیر پایت سرفراز از روی خود تو بخورشید ومهی چون آسمان آراسته

آثار سیف فرغانی

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی