ای در سخن دهانت تنگ شکر گشاده از سیف فرغانی غزل 487
1. ای در سخن دهانت تنگ شکر گشاده
لعلت بهر حدیثی گنج گهر گشاده
...
1. ای در سخن دهانت تنگ شکر گشاده
لعلت بهر حدیثی گنج گهر گشاده
...
1. ای در لب لعل تو شکر تعبیه کرده
خوشتر ز شکر چیز دگر تعبیه کرده
...
1. ایا رخت زگریبان قمر برآورده
خط لب تو نبات از شکر برآورده
...
1. ای ازلب تو مجلس ما پر شکر شده
عاشق بدیدن تو زخود بی خبر شده
...
1. نبات خطت گرد لب رسته چیست
زمرد ز لعلت شکرچین شده
...
1. ای خرد با عشق تو تنگ آمده
حسن با روی تو همرنگ آمده
...
1. تویی از اهل معنی بازمانده
چنین از دین بدنیی بازمانده
...
1. شکر لبی که مرا جان دهد بهر خنده
دلم ربود بدان پسته شکر خنده
...
1. خداوندا نگارم را بمن ده
نگارم را خداوندا بمن ده
...
1. تو می روی و مرا نقش تست در دیده
بیا که سیر نمی گردد از نظر دیده
...
1. ای نکو رو مشو از اهل نظر پوشیده
آشکارا شو ودر ما منگر پوشیده
...
1. ای چو جان صورت خود را ز نظر پوشیده
عشق تو دردل و جان کرده اثر پوشیده
...