آثار سیف فرغانی

صفحه 38 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی

1 ای برده آب روی من ازعشق تو درآتشم چون خاک بربادم مده آبی بزن برآتشم

2 برآتش سودای تو از صبر اگر آبی زنم باد تو افزون می کند صد شعله اندرآتشم

3 زآنم بگاز قهر خود چون شمع گردن می زنی کآبم فرود آمدم بپا چون رفت برسر آتشم

4 ازدم زبانم شد سیاه اندر دهان خشک لب ازبس که دودی می کند چون هیمه ترآتشم

1 نگارا گرد کوی تو اگر بسیار می‌گردم چو بلبل صد نوا دارم که در گلزار می‌گردم

2 تو قطب دایره رویی و من در مرکز عشقت سری بر نقطه بر یک پای چون پرگار می‌گردم

3 بدان گیسو که صد چون من سر اندر دام او دارد رسن در گردنم افگن که بی‌افسار می‌گردم

4 سر میدان جان‌بازی‌ست کوی تو (و) اندر وی محبان در چنین کاری و من بی‌کار می‌گردم

1 چو برقع ز رخ برگشایی بمیرم وگر رو بمن کم بنمایی بمیرم

2 ز شادی قرب و ز اندوه دوری گه از وصل و گاه از جدایی بمیرم

3 چرا غم که بی روغنم مرگ باشد و گر روغنم در فزایی بمیرم

4 تو دام منی من ترا طرفه مرغم که گر از تو یابم رهایی بمیرم

1 ای ترا هرگز نبوده یاری از یاران دریغ وصل خود را چند داری از طلب کاران دریغ

2 غم فرستادی بجانم جان بدل ایثار کرد یار را هرگز نباشد راحت از یاران دریغ

3 ما همه بیمار عشق و داروی ما وصل تست ظلم باشد داشتن دارو ز بیماران دریغ

4 شمع وصلت کرده روشن روز چندین خفته را در شب تاریک هجرت مانده بیداران دریغ

1 اگر بر درگه جانان چو سگ بسیار می‌گردم من از اصحاب آن کهفم به گرد غار می‌گردم

2 به سان نقطه‌ای بودم به صورت مانده دور از خط چو پیوستم به حرف عشق معنی‌وار می‌گردم

3 درین صحرا به دم‌جویی کنون دریا همی‌باشم درین میزان جوی بودم کنون دینار می‌گردم

4 چو سایل بر سرآن کو نه بهر نان همی‌آیم چو موسی بر سر طور از پی دیدار می‌گردم

1 نظر کن روی آن دلبر ببین شمع که عالم پر ز نورست از چنین شمع

2 چراغ وهم بنشان وز سر سوز چو پروانه بزن خود را برین شمع

3 چه پوشی آتش عشقش بدامن چه می داری نهان در آستین شمع

4 شعاع عشق اگر بر جانت افتد جهان روشن کنی ای نازنین شمع

1 شب نیست که خون نبارم ازچشم زآنگه که برفت یارم از چشم

2 خونی که بخوردم ازغمش دی امروز چرا نبارم ازچشم

3 از گریه برفت چشمم ازکار واز دست برفت کارم ازچشم

4 گویی بمدد نیامد امسال اشکی که برفت پارم ازچشم

1 ای دوست‌تر از جانم زین بیش مرنجانم گر زخم زنی شاید بر دیده گریانم

2 در نرد هوس خوبان بسیار مرا بردند تا عشق تو می‌بازم خود هیچ نمی‌دانم

3 بر فرش وصال تو آن روز که پا کوبم بر تارک عرش آید دستی که برافشانم

4 چون پای فراغت را در دامن صبر آرم تا دست غمت نبود کوته ز گریبانم

1 آنی که کس بخوبی تو من ندیده ام خورشید را چو روی تو روشن ندیده ام

2 یا خود چو روی خوب تو رو نیست در جهان یا هست و زاشتغال بتو من ندیده ام

3 رنگی ز حسن در گل رویت نهاده اند کندر شکوفهای ملون ندیده ام

4 روی تو گلستان و دهان غنچه یی کزو الا بوقت خنده شکفتن ندیده ام

1 ای برده رویت آب مه ازمهر تو درآتشم چون باد خاکت بوسم ارآبی زنی برآتشم

2 بهر سخن گفتن مرا در قید عشق آورده ای چون عود بهر بوی خوش افگنده ای درآتشم

3 شورآب اشک بی نمک درکاسه سر جوش زد تا می نهد سودای توچون دیگ بر هرآتشم

4 همرنگ خون آبی چو سیل از ابر چشمم شد روان کزبارقات عشق تو چون برق یکسر آتشم

آثار سیف فرغانی

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی