آثار سیف فرغانی

صفحه 37 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی

1 گر دست دوست وار در آری بگردنم پیوسته بوی دوستی آید ز دشمنم

2 دیده رخ چو آتش تو دید برفروخت قندیل عشق در دل چون آب روشنم

3 در سوز و در گداز چو شمعم که روز و شب سوزی فتیله وار و گدازی چو روغنم

4 گر یکدم آستین کنم از پیش چشم دور از آب دیده تر شود ای دوست دامنم

1 مرا که در تن بی قوتست جانی خشک زعشق دیده تر دارم ودهانی خشک

2 ترا بمثل من ای دوست میل چون باشد که حاصلم همه چشمی ترست وجانی خشک

3 زچشم بر رخم از عشق آن دو لاله تر مدام آب بقم خورده زعفرانی خشک

4 درو زسیل بلایی بترس اگر یابی زآب دیده من بر زمین مکانی خشک

1 بروز وصل زهجران یار می ترسم اگر چه یافته ام گل زخار می ترسم

2 درون قلعه مرا گرچه یار ودوست بسیست زدشمنان برون از حصار می ترسم

3 چو روی دوست اگر چند حال من نیکوست ولی زچشم بد روزگار می ترسم

4 چو باد فتنه برانگیخت گرد از هر سو برآن عزیز چو چشم از غبار می ترسم

1 ای غم تو روغن چراغ ضمیرم کم مکن ای دوست روغنم که بمیرم

2 کز مدد روغن تو نور فرستد سوی فتیل زبان چراغ ضمیرم

3 چون بهوای تو عشق زنده دلم کرد شمع مثال ار سرم برند نمیرم

4 یوسف عهدی بحسن وگرچه چو یعقوب حزن فراق تو کرده بود ضریرم

1 ای ز عشقت مهر و مه سرگشته در گردون خویش وی ببویت روز و شب آواره در هامون خویش

2 در هوای عشق تو چون ذره زآن گردان شدم کآفتاب حسن تو می تابد از گردون خویش

3 در پس جلباب شب هر صبح روشن رو کنی آفتاب تیره ار از ماه روزافزون خویش

4 از گریبان افق پیداست کز عشقت مدام آسمان دامن کشان می گردد اندر خون خویش

1 من تحفه از دل می‌کنم نزدیک جانان می‌برم ور نیز گوید جان بده من بنده فرمان می‌برم

2 چون من گدای هیچ کس جز جان ندارم دست رس معذورم ار پای ملخ نزد سلیمان می‌برم

3 من کار عشق دوست را آسان همی‌پنداشتم بار گران برداشتم افتان و خیزان می‌برم

4 گر تیغ بر رویم زند رو برنگردانم ازو با دوست عهدی کرده‌ام لابد به پایان می‌برم

1 بیک نظر دل خلقی همی برد یارم بمن نگر که بدان یک نظر گرفتارم

2 مرا خود از خبرش بود حال شوریده کنون بیک نظر او تمام شد کارم

3 ورا اگر دگری یافت و از طلب بنشست من آن کسم که پس از یافتن طلب کارم

4 شبی بخدمت او خلوتی خوهم تا روز که او ز لب شکر و من ز دیده دربارم

1 ما جان فدای آن رخ نیکوش می کنیم در مه نظر از آرزوی روش می کنیم

2 بی اوچنانکه عادت سودا پزان بود هردم چو آب از آتش دل جوش می کنیم

3 بهر شراب شادی روز وصال او هر شب هزار جرعه غم نوش می کنیم

4 گر نقره (پیش) آیدوگر زر فتد بدست در کار یار سیم بناگوش می کنیم

1 ای گنج غم نهاده بویرانه دلم وی مسکن خیال تو کاشانه دلم

2 عشقت که با تصرف او خاک زر شود این گنج او نهاد بویرانه دلم

3 رخ زرد کرد رویم از آن دم که نطع خویش افگند شاه مهر تو در خانه دلم

4 زآن ساعتی که حلقه زلف تو دید و شد زنجیردار عشق تو دیوانه دلم

1 دلم ببوسه شکر خواست زآن لب چو عقیق ولیک نیست مرا دولت و ترا توفیق

2 بکارگاه جمال تو در همی سازند سمن ببوی بنفشه شکر برنگ عقیق

3 مدام مستم چون ریخت ساقی جنت شراب عشق توم در دل چو جام رقیق

4 مراست سوی تو ای رشک ماه ذره دلیل مراست در رهت ای آفتاب سایه رفیق

آثار سیف فرغانی

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی