آثار سیف فرغانی

صفحه 33 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی

1 گر خوش کنم دهان زلب دلستان خویش هرگز ز تن برون ننهم پای جان خویش

2 سلطان فقیر من شود ار تربیت کند من بنده را بلقمه نانی زخوان خویش

3 دل صید دوست گشت چو بر مرغ روح (زد) یک تیر غمزه ز ابروی همچون کمان خویش

4 بر جان چو سایه یی نرسد از همای عشق رو پیش سگ فگن تن چون استخوان خویش

1 گر بدان خوش پسر رسد دستم بلب چون شکر رسد دستم

2 ازوی انصاف خویشتن روزی بستانم اگر رسد دستم

3 دور چون آسمان کنم شب و روز تا بماه و بخور رسد دستم

4 نردبانی بباید از زر ساخت تا برآن سیم بر رسددستم

1 گربشنوی که ناله کند دردمند عشق عیبش مکن اگرچه نباشی نژند عشق

2 درجان چو نور عشق نداری دلیت نیست زیرا که پای دل بود ازبهر بند عشق

3 رختی است بهر منزل جانها گلیم فقر رخشی است بهر رستم دلها سمند عشق

4 داروی جان و مرحم دلهای خسته اند قومی بتیر غمزه او دردمند عشق

1 یار بر من در فشاند از لؤلوی مکنون خویش طالعم مسعود کرد از طلعت میمون خویش

2 زآن نگار خوش نمک دیگ دل ما جوش کرد کآتشی در ما فگند از روی آذرگون خویش

3 گفت رو از خط ما تعویذ جان کن زآنکه نیست مارگیر زلف ما در عصمت افسون خویش

4 ای لفیف جان تو معتل آفتهای طبع عشق ما هر ناقصی را کی کند مقرون خویش

1 آن دلارامی که آرامی نباشد با منش کرد شام عاشقان چون صبح روی روشنش

2 آستین از رو چو برگیرد ترا روشن شود کآفتاب حسن دارد مطلع از پیراهنش

3 زآن بحبل شعله خود همچو دلو از چاه آب روز و شب بر می کشد خورشید نور از روزنش

4 از گریبانش گلستان می برآید عیب نیست عاشقی گر همچو خار آویزد اندر دامنش

1 ز روی پرده برافگن که خلق را عیدست هلال ابروی تو همچو غره شوال

2 محیط لطف چو دریا مدام در موج است میان دایره روی تو ز نقطه خال

3 رخ تو بر طبق روی تو بدان ماند که بر رخ گل سرخست روی لاله آل

4 ز نور چهره تو پرتوی مه و خورشید ز قوس ابروی تو گوشه یی کمان هلال

1 نگارا تا ترا دیدم دل اندر کس نمی بندم ز خوبان منقطع کردی بری از خویش و پیوندم

2 بجز تو گر دل و جان را بود آرام و پیوندی دگر با دل نیارامم دگر با جان نپیوندم

3 تو داری روی همچون گل من شوریده چون بلبل برنگی از تو خشنودم ببویی از تو خرسندم

4 تو خورشیدی ز من پنهان و من با اشک چون باران گهی چون ابر می گریم گهی چون برق می خندم

1 دل ز غمت زنده شد ای غم تو جان دل نام تو آرام جان درد تو درمان دل

2 من بتواولی که تو آن منی آن من دل بتو لایق که تو آن دلی آن دل

3 عشق ستمکار تو رفته بپیکار جان شوق جگر خوار تو آمده مهمان دل

4 تر کنم از آب چشم روی چو نان خشک را چون جگری بیش نیست سوخته بر خوان دل

1 عشق تو زیر و زبر دارد دلم وز جهان آشفته تر دارد دلم

2 پیش ازین شوریده دل بودم ولیک این زمان شوری دگر دارد دلم

3 لاف عشقت می زند با هرکسی زین سخن جان در خطر دارد دلم

4 دست در زلف تو زد دیوانه وار من نمی دانم چه سر دارد دلم

1 ای سجده کرده پیش جمالت بت چگل مطلوب خلق عالم ومحبوب اهل دل

2 هم شهد از حلاوت گفتار تو برشک هم حسن از طراوت رخسارتو خجل

3 علم ازل تواتر انوار تو بجان ملک ابد تعلق غمهای تو بدل

4 خاصیتی است عشق ترا بر خلاف رسم ینجی لمن یعذب یهدی لمن یضل

آثار سیف فرغانی

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی