آثار سیف فرغانی

صفحه 31 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی

1 روز عمرم بزوال آمد وشب نیز رسید شب هجران ترا خود سحری نیست پدید

2 درشب هجربیا شمع وصالی بفروز درچنین شب بچنان شمع توان روی تو دید

3 بر سر کوی تودوش ازسر رقت بر من همه شب صبح دعا خواندودرآخر بدمید

4 عشق چون شست درانداخت بقصد جانم زین دل آب شده صبر چو ماهی برمید

1 تا بکی این جور کشیدن ز یار خون ز دل خسته چکیدن ز یار

2 جور کش و صبر کن ای دل که هست شرط وفا جور کشیدن ز یار

3 ضربت چون تیغ کشیدن ز دوست شربت چون زهر چشیدن ز یار

4 گر بجفایی برماند ترا شرط وفا نیست رمیدن ز یار

1 هرکه او نام تو گوید دم او نور شود ظلمت غیر تو از جان ودلش دور شود

2 آفتاب ارنبود از رخ چون خورشیدت سربسر عرصه آفاق پر از نور شود

3 ماه روی تو مدد گر نکند هر روزش روی خورشید سیه چون شب دیجور شود

4 نفس اگر زنده بود نفحه عشقش نکشد وردلی مرده بود زنده بدین صور شود

1 بیا که بی تو مرا کار برنمی آید مهم عشق تو بی یار برنمی آید

2 مرا بکوی تو کاری فتاد،یاری ده که جز بیاری تو کار برنمی آید

3 مقام وصل بلندست ومن برونرسم سگش چو گربه بدیواربر نمی آید

4 ازآن درخت که درنوبهار گل رستی ببخت بنده به جز خار برنمی آید

1 ای صبا لطفی بکن حالم بجانان عرضه دار قصه درد دلم بشنو بدان جان عرضه دار

2 گرچه باهم نسبتی بود نیازوناز را رو نیاز من بپیش ناز جانان عرضه دار

3 ذکر قطره نزد آن دریای پر در تازه کن حال ذره پیش آن خورشید تابان عرضه دار

4 همچو بخت ودولت ار آنجا توانی راه برد بندگی من درآن حضرت فراوان عرضه دار

1 هرکرا داد سعادت بلقای تو نوید تا ابد بر سر کویت بنشیند بامید

2 بی خبر از رخ نیکوی تو بر پشت زمین آنچنان زست که بر روی سیه چشم سپید

3 گل مهرت عجب از دوحه استعدادش همچو میوه ز سپیدار و شکوفه از بید

4 ای گدایان ترا ننگ ز مال قارون وی غلامان ترا عار ز ملک جمشید

1 دلا این یک سخن از من نگه دار که جان از بندگی تن نگه دار

2 وصیت می کنم سر دل خویش اگر جان توام از من نگه دار

3 تو شاهی، ملک عشق ونفس دشمن چنان ملک از چنین دشمن نگه دار

4 زنانند این همه مردان بی عشق تو مردی چشم خویش از زن نگه دار

1 شبی از مجلس مستان برآمد ناله چنگش رسد از غایت تیزی بگوش زهره آهنگش

2 چو بشنودم سماع او، نگردد کم نخواهد شد ز چشمم ژاله اشک و ز گوشم ناله چنگش

3 چگونه گلستان گوید کسی آن دلستانی را که گل با رنگ و بوی خود نموداریست از رنگش

4 لب شیرین آن دلبر در آغشته است پنداری بآب چشمه حیوان شکر در پسته تنگش

1 ای لبت نوشین زمن نیش فراقت دور دار وز شراب وصل خود جان مرا مخمور دار

2 نسخه الله نوری زآن رخ از مصباح عشق ای چراغ جان مرا مشکاة دل پرنور دار

3 از عطاهای ید اللهی بدست خود بنه در دلم اسرار و آن اسرار را مستور دار

4 تا شکروار از مگس دردسری نبود مرا انگبینم در درون پوشیده چون زنبوردار

1 در شهر اگر زمانی آن خوش پسر برآید ازهر دلی و جانی سوزی دگر برآید

2 درآرزوی رویش چندین عجب نباشد گرآفتاب ازین پس پیش از سحر برآید

3 چون سایه نور ندهد براوج بام گردون بی نردبان مهرش خورشید اگر برآید

4 گربر زمین بیفتد آب دهان یارم از بیخ هر نباتی شاخ شکر برآید

آثار سیف فرغانی

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی