آنی که کس بخوبی تو من ندیده از سیف فرغانی غزل 357
1. آنی که کس بخوبی تو من ندیده ام
خورشید را چو روی تو روشن ندیده ام
...
1. آنی که کس بخوبی تو من ندیده ام
خورشید را چو روی تو روشن ندیده ام
...
1. بتی که ازلب او ذوق جان همی یابم
درو چو گم شدم او را ازآن همی یابم
...
1. گر بدان خوش پسر رسد دستم
بلب چون شکر رسد دستم
...
1. می سزد گر جان دهم چون دلستانی یافتم
بگذرم از خارها چون گلستانی یافتم
...
1. نه هرچه عشق توبود از درون برون کردم
من ضعیف چنین کار صعب چون کردم
...
1. نگارا گرد کوی تو اگر بسیار میگردم
چو بلبل صد نوا دارم که در گلزار میگردم
...
1. اگر بر درگه جانان چو سگ بسیار میگردم
من از اصحاب آن کهفم به گرد غار میگردم
...
1. مجلس انس ترا چون محرم راز آمدم
پیش شمع عشق چون پروانه جان بازآمدم
...
1. ای توانگر چو (ن) گدایانت بدر باز آمدم
نان نمی خواهم بسوی آبخور باز آمدم
...
1. نگارا تا ترا دیدم دل اندر کس نمی بندم
ز خوبان منقطع کردی بری از خویش و پیوندم
...
1. نام تو شنیدم رخ خوب تو ندیدم
چون روی نمودی به از آنی که شنیدم
...
1. چو روی تو گل رنگین ندیدم
ترا چون گل وفا آیین ندیدم
...