آثار سیف فرغانی

صفحه 28 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی

1 عقل در کفر و دین سخن گوید عشق بیرون ازین سخن گوید

2 آن بیک شبهه در گمان افتد وین ز حق الیقین سخن گوید

3 آن خود از علم جان نداند هیچ وین ز جان آفرین سخن گوید

4 با تو عشق از نخست چون قرآن همه از مهر و کین سخن گوید

1 چو ماندم (من) زسلطان جهان دور بسان بلبلم از بوستان دور

2 ازآن خورشید روی ماه پیکر بمانده چون زمین از آسمان دور

3 بکام دشمنانیم از فراقت شها دیگر مباش از دوستان دور

4 که شادی از دل بیمار ما هست چو صحت از مزاج ناتوان دور

1 کبر با اهل محبت ناز با اهل نیاز کار معشوقان بود گر عاشقی چندین مناز

2 عاشق از آلایش کونین باشد برحذر حوری از آرایش مشاطه باشد بی نیاز

3 کار بهر دوست کن، برادوست باشد مزد تو دشمن تست آنچه دارد مر ترا از دوست باز

4 نان برای او خوری با روزه همسنگی کند خواب بهر او کنی کمتر نباشد از نماز

1 دل عاشق رهین جان نبود دادن جان بر او گران نبود

2 حال عاشق بگفت در ناید سخن عشق را زبان نبود

3 هرکرا عشق سوخت همچون نار زآب وآتش ورا زیان نبود

4 عاشق از مردن ایمنست ازآن که ورا زندگی بجان نبود

1 بی‌تو دل خسته جان نمی‌خواهد جان بی‌رخ تو جهان نمی‌خواهد

2 جان می‌دهد و جهان خود آن تست دل وصل تو رایگان نمی‌خواهد

3 وز آنکه درین بهات سودی نیست این بنده ترا زیان نمی‌خواهد

4 من با تو نشستن آرزو دارم وین مجلس ما مکان نمی‌خواهد

1 دولت نیافت هر که طلب کار ما نبود سودی نکرد هرکه خریدار ما نبود

2 آن کوزهر دو کون بغیر التفات داشت او حظ خویش جست، طلب کار ما نبود

3 سگ از کسی بهست که او راه ما نرفت شیراز سگی کمست که در غار ما نبود

4 آن کو متاع جان نکند ترک، رخت او در خانه به که لایق بازار مانبود

1 ای نامه نو رسیده از یار بی گوش سخن شنیده از یار

2 در طی تو گر هزار قهرست لطفیست بمن رسیده از یار

3 این جان جفا کشیده از تو ای بوی وفا شنیده از یار

4 وی دیده هر آنچه گفته از دوست وی گفته هر آنچه دیده از یار

1 ایا بحسن چو شیرین بملک چون پرویز قد تو سرو روانست و سرو تو گل ریز

2 بروزگار تو جز عاشقی کنم نسزد بعهد خسرو چون کار خر کند شبدیز

3 اگر ز لعل تو مستان عشق نقل خوهند بخنده لب بگشا و شکر ز پسته بریز

4 بزیر پای میاور چو خاک و برمگذر مرا که نیست به جز دامن تو دست آویز

1 ای سر طره تو پای دلم را زنجیر تویی از حسن توانگر منم از عشق فقیر

2 وی شهیدان هوای تو بشمشیر غمت همه در کشتن خود گفته چو غازی تکبیر

3 نگرانی نبود سوی گلستان بهشت بی دلی را که بود خار غمت دامن گیر

4 تا غم عشق تو از انده خویشم برهاند شادم از بندگی تو چو ز آزادی اسیر

1 از نظرت روی ما ماه منور شود وز قدمت کوی ما معدن گوهر شود

2 بی مدد تو کجا نور دهد شب بماه ور نه بروز آفتاب از تو منور شود

3 تا تو نخواهی کسی وصل تو نارد بدست ورچه در آن جستجوش پای طلب بر شود

4 تا که بیفتم بروی در قدم تو چو گوی کاش مرا پای سعی در پی تو سر شود

آثار سیف فرغانی

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی