دلبرا من از شراب عشق مخمورم از سیف فرغانی غزل 298
1. دلبرا من از شراب عشق مخمورم هنوز
چون بوصلم وعده دادی از چه مهجورم هنوز
...
1. دلبرا من از شراب عشق مخمورم هنوز
چون بوصلم وعده دادی از چه مهجورم هنوز
...
1. ایا بحسن چو شیرین بملک چون پرویز
قد تو سرو روانست و سرو تو گل ریز
...
1. ای ز شیرینی شده دام مگس
شکری فرما بانعام مگس
...
1. ای خواسته زلعل لب آن نگار بوس
بی زر ز لعل یار توقع مدار بوس
...
1. اگرچه راه بسی بود تا من از آتش
دلم بسوخت ز عشق تو چون تن از آتش
...
1. جرعه یی می نخورده از دستش
بیخودم کرد نرگس مستش
...
1. قند خجل می شود از لب چون شکرش
قوت دل می دهد بوسه جان پرورش
...
1. دلارامی که همچون مه بشب بینند دیدارش
شبم چون روز روشن گشت از خورشید رخسارش
...
1. گرچه جان می دهم از آرزوی دیدارش
جان نو داد بمن صورت معنی دارش
...
1. دلارامی که حیرانم من از حسن جهانگیرش
رخ او آیتی در حسن و نور قدس تفسیرش
...
1. شبی از مجلس مستان برآمد ناله چنگش
رسد از غایت تیزی بگوش زهره آهنگش
...
1. ترکیست یارمن که نداند کس از گلش
او تند خو و بنده نه مرد تحملش
...