آثار سیف فرغانی

صفحه 23 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی

1 باز آن زمان رسید که گلزار گل کند هر شاخ میوه آرد وهرخارگل کند

2 عاشق بدو نظر نکند جز ببوی دوست باغ ار شکوفه آرد وگلزار گل کند

3 میوه فروش کی خردش بر امید سود گرموم رنگ داده ببازار گل کند

4 بربوی وصل دوست درخت امید ماست شاخی که کم برآرد وبسیار گل کند

1 چون قهرمان عشق تو با هر که کین کند گر آسمان بود بدو روزش زمین کند

2 عشقت که کفر پیش وی ایمان کند درست از حسن لشکر آرد وتاراج دین کند

3 خورشید روی تو که جهان چون بهشت ازوست هر ذره را ز حسن به از حور عین کند

4 خورشید چون بساط زمین پی سپر شود گر حسن بهر شاه رخت اسب زین کند

1 آه درد مرا دوا که کند چاره کارم ای خدا که کند

2 چون مرا دردمند هجرش کرد غیر وصلش مرا دوا که کند

3 از خدا وصل اوست حاجت من حاجت من جز او روا که کند

4 من بدست آورم وصالش لیک ملک عالم بمن رها که کند

1 اگر بخت و اقبال یاری کند مرا یار من غمگساری کند

2 درین کار اگر یار باید مرا جز او کس نخواهم که یاری کند

3 چو بر آسمان اسب یابد مسیح چرا بر زمین خر سواری کند

4 تو آنی که بی شمع رویت مرا چراغ فلک خانه تاری کند

1 آنچه عشقت با دل ما می کند موج در اطراف دریا می کند

2 آنچه دارم عشق تو از من ببرد هرچه بیند ترک یغما می کند

3 نقطه خال عدس مقدار تو چون عدس تولید سودا می کند

4 هر غمی کز عشقت آید در درون جان برغبت در دلش جا می کند

1 عاشقان را که دل مرده زعشقت زنده است تو چو جانی وهمه بی تو تن بی جانند

2 شود از شعله جهانسوز چراغ خورشید گر چو شمع قمرش با تو شبی بنشانند

3 طوطیانی که بیاد تو دهان خوش کردند ازبر خویش شکر را چو مگس می رانند

4 خوب رویان همه چون انجم و خورشید تویی همه از پرتو رخساره تو پنهانند

1 ای ماه اختران تو اندر زمین مهند وی شاه چاکران تو در مملکت شهند

2 آن رهبران که سوی تو خوانند خلق را گر عشق تو دلیل ندارند گمرهند

3 در روز زندگانی خویش آن بد اختران بی آفتاب عشق تو شبهای بی مهند

4 در عشق عاجزند چو در جنگ گربه موش گرگان شیر پنجه که درحیله روبهند

1 دردمندان غم عشق دوا می خواهند بامید آمده اند از توترا می خواهند

2 روز وصل تو که عیدست ومنش قربانم هرسحر چون شب قدرش بدعا می خواهند

3 اندرین مملکت ای دوست توآن سلطانی که ملوک ازدر تو نان چو گدا می خواهند

4 بلکه تا برسر کوی تو گدایی کردیم پادشاهان همه نان از در ما می خواهند

1 گر او مراست هرچه بخواهم مرا بود ملکی بدین صفت چو منی راکجا بود

2 با فقر وفاقه هیچ حسد نیست بر توام گو هردو کون از آن تو واو مرا بود

3 در ملک آن فقیر که باشد غنی بعشق مسکین شمر توانگر وسلطان گدا بود

4 باآب دیده زآتش شوقش بگور شو تا خاک تیره را ز روانت صفا بود

1 غم عشق تو مقبلان را بود چنین درد صاحب دلان را بود

2 تن از خوردن غم گدازش گرفت چنین لقمه یی قوت جان را بود

3 غم جان فزایت غذای دلست تن اشکمی آب ونان را بود

4 چو خورشید سوی زمین ننگرد اگر چون تو مه آسمان را بود

آثار سیف فرغانی

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی