آثار سیف فرغانی

صفحه 22 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی

1 چو عاشقان تو عیش شبانه می کردند می صبوحی اندر چمانه می کردند

2 بنام تو غزل عاشقانه می گفتند بیاد تو طرب عارفانه می کردند

3 خمار در سرو گل در کنار و می در دست حدیث حسن تو اندر میانه می کردند

4 بوصف حسن رخت چون روان شد آب سخن ز سوز وجد چو آتش زبانه می کردند

1 مه و خورشید اگرچه رخ نیکو دارند پیش آن روی نکو صورت بر دیوارند

2 گل رخسار ترا میوه جمال و حسنست وین نکویان همه بی میوه چو اسپیدارند

3 آیت محکم این سوره تویی و دگران چون حروفند و ندانم که چه معنی دارند

4 حلقه زلف ترا هست بسی دل دربند بهر زنجیر تو دیوانه چومن بسیارند

1 دلبر من که همه مهر جمالش دارند هست چون آیت رحمت که بفالش دارند

2 این هما سایه که مرغان سپید ارواح حوصله پر زسیه دانه خالش دارند

3 پادشاهی که زر سکه او مهر ومه است نه اجیریست که خشنود بمالش دارند

4 جان فدا کرده و از شرم بضاعت خجلند تنگ دستان که تمنای وصالش دارند

1 قومی که جان بحضرت جانان همی برند شور آب سوی چشمه حیوان همی برند

2 بی سیم و زر گدا و بهمت توانگرند این مفلسان که تحفه بدو جان همی برند

3 جان بر طبق نهاده بدست نیاز دل پای ملخ بنزد سلیمان همی برند

4 آن دوست را بجان کسی احتیاج نیست خرما ببصره زیره بکرمان همی برند

1 عاشقان روی یار از وصل و هجران فارغند مخلصان دین عشق از کفر و ایمان فارغند

2 اختیار از دل برون و دل برون از اختیار بر سر کوی رضا از وصل و هجران فارغند

3 دوزخ و جنت اگرچه مایه خوف و رجاست آتش آشامان تو زین ایمن و زآن فارغند

4 محو کرده از دل امید حیات (و) هم مرگ زنده از عشق تواند ای دوست وز جان فارغند

1 گر دوست حق عشق خود از ما طلب کند از خارهای بی‌گل خرما طلب کند

2 عشاق او به خلق نشان می‌دهند ازو وای ار کسی نشان وی از ما طلب کند

3 زین خرقه‌ای که خرقه ما گشت بوی فقر از برد باف جامه دیبا طلب کند

4 اندر سوال دوست ندانم جواب چیست این اسم را گر از تو مسما طلب کند

1 یار ار بچشم مست سوی ما نظر کند دل پیش تیغ غمزه او جان سپر کند

2 آن کو زکبر می ننهد پای بر گهر برمن که خاک کوی شدم کی گذر کند

3 بی مهر ماه طلعت او آفتاب را آن نور نی که مشعله صبح برکند

4 ای دوست دست تربیت ولطف وا مگیر زآنکس که حق گزاری پایت بسر کند

1 اول نظر که سوی تو جانان نظر کند عشق از دل تو دوستی جان بدر کند

2 آخر بچشم تو زفنا میل درکشد تا دل بچشم او برخ او نظر کند

3 عشق ار ترا زنقش تو چون سیم کرد پاک زآن برد سکه تو که کارت چو زر کند

4 تیغ قضاست تیر غم او واین عجب کندر درون بماند وز آهن گذر کند

1 گر درد عشق در دل و در جان اثر کند در دردمند عشق چه درمان اثر کند

2 در دین عاشقان که از اسلام برترست کفریست عشق تو که در ایمان اثر کند

3 در کنه وصف تو نرسد فهم چون منی حاشا که در کمال تو نقصان اثر کند

4 از جور عشق تو دل و جانم خراب شد در مملکت تعدی سلطان اثر کند

1 حسن رخ دوست جهان خوش کند یاد لب یار دهان خوش کند

2 روی وخط یار چو فصل بهار از گل واز سبزه جهان خوش کند

3 غنچه لعل لب او گاه لطف خنده چو گل با همگان خوش کند

4 کام مرا از لب شیرین خویش آن صنم چرب زبان خوش کند

آثار سیف فرغانی

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی