یار ار بچشم مست سوی ما نظر از سیف فرغانی غزل 215
1. یار ار بچشم مست سوی ما نظر کند
دل پیش تیغ غمزه او جان سپر کند
...
1. یار ار بچشم مست سوی ما نظر کند
دل پیش تیغ غمزه او جان سپر کند
...
1. اول نظر که سوی تو جانان نظر کند
عشق از دل تو دوستی جان بدر کند
...
1. گر درد عشق در دل و در جان اثر کند
در دردمند عشق چه درمان اثر کند
...
1. حسن رخ دوست جهان خوش کند
یاد لب یار دهان خوش کند
...
1. باز آن زمان رسید که گلزار گل کند
هر شاخ میوه آرد وهرخارگل کند
...
1. چون قهرمان عشق تو با هر که کین کند
گر آسمان بود بدو روزش زمین کند
...
1. آه درد مرا دوا که کند
چاره کارم ای خدا که کند
...
1. اگر بخت و اقبال یاری کند
مرا یار من غمگساری کند
...
1. آنچه عشقت با دل ما می کند
موج در اطراف دریا می کند
...
1. عاشقان را که دل مرده زعشقت زنده است
تو چو جانی وهمه بی تو تن بی جانند
...
1. ای ماه اختران تو اندر زمین مهند
وی شاه چاکران تو در مملکت شهند
...
1. دردمندان غم عشق دوا می خواهند
بامید آمده اند از توترا می خواهند
...