آثار سیف فرغانی

صفحه 17 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی

1 دل تندرست گشت چو بیمار عشق شد وز خود برست هر که گرفتار عشق شد

2 خسته دلان غم زپی دردهای خویش درمان ازو خوهند که بیمار عشق شد

3 درخواب غفلتند همه خلق وآن فقیر در گور هم نخفت که بیدار عشق شد

4 با قیمتی که انسان دارد بنیم جو خود را فروخت هرکه خریدار عشق شد

1 آن زمانی که ترا عزم سفر خواهدبود بس دل و دیده که درخون جگر خواهدبود

2 همچو من خشک لبی از سر کویت نرود گر فراق تو نه بادیده تر خواهدبود

3 مرو ای دوست که مرناوک هجران ترا دردل مانه که درسنگ اثر خواهد بود

4 مرو ای دوست مرو ور بروی زود بیا که مرا چشم بره گوش بدر خواهد بود

1 دلبر من که همه مهر جمالش دارند هست چون آیت رحمت که بفالش دارند

2 این هما سایه که مرغان سپید ارواح حوصله پر زسیه دانه خالش دارند

3 پادشاهی که زر سکه او مهر ومه است نه اجیریست که خشنود بمالش دارند

4 جان فدا کرده و از شرم بضاعت خجلند تنگ دستان که تمنای وصالش دارند

1 دین و دنیا از آن من باشد اگر او دلستان من باشد

2 دارم از جان خویش دوسترش اگر آن دوست جان من باشد

3 آن حلاوت که در لبست او را اگر اندر لبان من باشد

4 من گمان می برم که روح القدس هر شبی میهمان من باشد

1 نگار من چو اندر من نظر کرد همه احوال من بر من دگر کرد

2 بپرسش درد جانم را دوا داد بخنده زهر عیشم را شکر کرد

3 ز راه دید ناگه در درونم درآمد نور و ظلمت را بدر کرد

4 بشب چون خانه گشتم روشن از شمع که چون خورشیدم از روزن نظر کرد

1 عشق تو مرا ز من برآورد بردم ز خود و ز تن درآورد

2 حسنت بکرشمهای شیرین صد شور ز جان من برآورد

3 عشق آمده بود بر در دل عقل از پی دفع لشکر آورد

4 حسن تو رسید با صد اعزاز دستش بگرفت و اندر آورد

1 ای که شیرینی تو شور در آفاق افگند حلقه زلف تو در گردنم انداخت کمند

2 هرچه معنیست اگر جمله مصور گردد کس بمعنی و بصورت بتو نبود مانند

3 گر بتریاک وصالم برسانی باری پیشتر زآنکه کند زهر فراق تو گزند

4 هرچه غیر تو اگر جمله درو پیوندد عاشق روی تو با غیر نگیرد پیوند

1 گر او مراست هرچه بخواهم مرا بود ملکی بدین صفت چو منی راکجا بود

2 با فقر وفاقه هیچ حسد نیست بر توام گو هردو کون از آن تو واو مرا بود

3 در ملک آن فقیر که باشد غنی بعشق مسکین شمر توانگر وسلطان گدا بود

4 باآب دیده زآتش شوقش بگور شو تا خاک تیره را ز روانت صفا بود

1 دل بی رخ خوب تو سر خویش ندارد جان طاقت هجرتو ازین بیش ندارد

2 از عاقبت عشق تو اندیشه نکردم دیوانه دل عاقبت اندیش ندارد

3 مه پیش تو ازحسن زند لاف ولیکن او نوش لب و غمزه چون نیش ندارد

4 ازمرهم وصل تو نصیبی نبود هیچ آن را که زعشق تو دل ریش ندارد

1 نور رخ تو قمر ندارد ذوق لب تو شکر ندارد

2 در دور تو مادر زمانه مانند تو یک پسر ندارد

3 بی بهره ز دولت غم تو از محنت ما خبر ندارد

4 آنکس که چو من بروی خوبت دل می ندهد مگر ندارد

آثار سیف فرغانی

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی