آثار سیف فرغانی

صفحه 16 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی

1 گر نور حسن نبود رو کی چو ماه باشد ور رنگ و بوی نبود گل چون گیاه باشد

2 اندر زمین چه جویی آنرا که از نکویی چون آسمانش بر رو خورشید و ماه باشد

3 ای دانه وجودت بی مغز جان چو کاهی گر جان مغز نبود دانه چو کاه باشد

4 صورت بجان معنی آراستست ورنی در خانهای شطرنج از چوب شاه باشد

1 عشق از هستی کس عین و اثر نگذارد هیچ صاحب خبری را بخبر نگذارد

2 عشق سلطان غیورست و چو ملکی گیرد اندر آن مملکت از غیر اثر نگذارد

3 آن مبارک قدمست او که چو دستش برسد هیچ بر گردن هستی تو سر نگذارد

4 هستی تست گناه تو و او با همه لطف این گنه تا بنمیری ز تو در نگذارد

1 روی تو که ماه را خجل دارد شاهی است که ملک جان و دل دارد

2 یک ترک ز لشکر جمال تو از ملک ولایت چگل دارد

3 وآن سدره منتهای قد تو مر طوبی را بزیر ظل دارد

4 دل نبود از تو منفصل زیرا چشم از تو خیال متصل دارد

1 دل شد ز دست و دست به دلبر نمی‌رسد مرده به جان و تشنه به کوثر نمی‌رسد

2 غواص بحر عشق چو ماهی به دام جهد چندین صف گرفت و به گوهر نمی‌رسد

3 شاخ درخت وصل بلندست و سر کشید آنجا که دست دولت ما برنمی‌رسد

4 گر وصل دوست می‌طلبی همچو من گدا درویش باش کآن به توانگر نمی‌رسد

1 مرا چندانکه در سر دیده باشد خیال روی تو در دیده باشد

2 ز عشقت چون نگه داردل خویش کسی کو چون تو دلبر دیده باشد

3 بجز سودای تو هرچ اندرو هست ز سر بیرون کنم گر دیده باشد

4 فلک گر چه بسی گرد جهان گشت ولیکن چون تو کمتر دیده باشد

1 هرکه یک بار در آن طلعت میمون نگرد گر نظر باشدش اندر دگری چون نگرد

2 هرکه را یار شود او چو اسد را خورشید کم ز گاوست اگر در مه گردون نگرد

3 با چنین ملک سگ کوی گدای اورا عار باشد که سوی نعمت قارون نگرد

4 نیست شایسته که در یوزه کند بر دراو آن گدا طبع که در ملک فریدون نگرد

1 آنکس که بهر نام تو از جان زیان نکرد عنقای عشق در دل او آشیان نکرد

2 در پرده دلش اثری از حیات نیست آنرا که در درون غم تو کار جان نکرد

3 آنکس که آفتاب سعادت برو نتافت با ماه عشقت اختر عقلش قران نکرد

4 وآن را که طوق مهر تو در گردن اوفتاد بر فرقش ار چه تیغ زدی سر گران نکرد

1 دردمندان غم عشق دوا می خواهند بامید آمده اند از توترا می خواهند

2 روز وصل تو که عیدست ومنش قربانم هرسحر چون شب قدرش بدعا می خواهند

3 اندرین مملکت ای دوست توآن سلطانی که ملوک ازدر تو نان چو گدا می خواهند

4 بلکه تا برسر کوی تو گدایی کردیم پادشاهان همه نان از در ما می خواهند

1 چون قهرمان عشق تو با هر که کین کند گر آسمان بود بدو روزش زمین کند

2 عشقت که کفر پیش وی ایمان کند درست از حسن لشکر آرد وتاراج دین کند

3 خورشید روی تو که جهان چون بهشت ازوست هر ذره را ز حسن به از حور عین کند

4 خورشید چون بساط زمین پی سپر شود گر حسن بهر شاه رخت اسب زین کند

1 ای ماه اختران تو اندر زمین مهند وی شاه چاکران تو در مملکت شهند

2 آن رهبران که سوی تو خوانند خلق را گر عشق تو دلیل ندارند گمرهند

3 در روز زندگانی خویش آن بد اختران بی آفتاب عشق تو شبهای بی مهند

4 در عشق عاجزند چو در جنگ گربه موش گرگان شیر پنجه که درحیله روبهند

آثار سیف فرغانی

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی