آثار سیف فرغانی

صفحه 13 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی

1 عاشق روی تو از کوی تو ناید در بهشت نزد عاشق فخر دارد خاک کویت بر بهشت

2 عاشق عالی نظر آنست که کو بیند بچشم روی تو امروز در دنیا و فردا در بهشت

3 وقت دیدار تو با درویش، شرکت کی بود آن توانگر را که چون شداد هست از زر بهشت

4 عاشقان دوزخ آشام ترا امروز هست در دل از یاد تو این معشوق جان پرور بهشت

1 ای نور دیده دیده ز (روی) تو نور یافت جان حزینم از غم عشقت سرور یافت

2 خورشید سوی مشرق از آن راه گم نکرد کز روی همچو ماه تو هر روز نور یافت

3 از نفحه هوای تو جان را میسر است آن زندگی که قالبش از نفخ صور یافت

4 بی رهبر عنایت تو بنده جای خود، گرچه بسی دوید، ز کوی تو دور یافت

1 عشق تو عالم دل جمله بیکبار گرفت بختیار اوست برما که ترا یار گرفت

2 من اسیر خود واز عشق جهانی بیخود من درین ظلمت وعالم همه انوار گرفت

3 وقت آنست که از روزن ما در تابد آفتابی که شعاعش در ودیوار گرفت

4 بلبل از غلغل مستانه خود بی خبرست که گل از باغ بشهر آمد و بازار گرفت

1 دل حظ خویشتن ز رخ یار برگرفت دیده نصیب خویش ز دیدار بر گرفت

2 شیرین من بیامد و تلخی هجر خویش از کام من بلعل شکر بار برگرفت

3 ملک سکندرست نه آب آنکه جان من ز آن چشمه حیات خضروار برگرفت

4 آن درد را که هیچ طبیبی دوا نکرد عیسی رسید و از تن بیمار برگرفت

1 جانم از عشقت پریشانی گرفت کارم از هجر تو ویرانی گرفت

2 وصل تو دشوار یابد چون منی مملکت نتوان بآسانی گرفت

3 گر سعادت یار باشد بنده را سهل باشد ملک و سلطانی گرفت

4 دست در زلفت بنادانی زدم مار را کودک بنادانی گرفت

1 یار دل بر بود و از من روی پنهان کرد و رفت ای گل خندان مرا چون ابر گریان کرد و رفت

2 تا به زنجیر کسی سر درنیارد بعد از این حلقه‌ای از زلف خود در گردن جان کرد و رفت

3 یوسف خندان که رویش ملک مصر حسن داشت خانه بر یعقوب گریان بیت احزان کرد و رفت

4 من بدان سان که بدم دیدند مردم حال من آمد آن سنگین‌دل و حالم بدین سان کرد و رفت

1 زهی جهان شده روشن بآفتاب جمالت کسی بچشم سرو سر ندیده روی مثالت

2 بقول راست چو مطرب سحرگهان ببسیطی بگوید از غزل من نشید وصف جمالت

3 چو دست مرتعش آن دم زمین بلرزه درآید ز پای وجد که کوبند مردم از سر حالت

4 تو نقل مجلس مستان عشق خویشی ازیرا چو پسته یی بدهان (و) چو شکری بمقالت

1 هر دوچشمت ز فتنه نک خفته است خفیه در زیر طاق ابرویت

2 بهر آشوبشان کند بیدار هر زمان غمزه سخن گویت

3 استخوانی زدر برون انداز که چو سگ می دویم در کویت

4 بس که بر جان بنده راه زدند حسن دلگیر و عشق دلجویت

1 مرا تا دل شد اندر کار رویت بصد شادی شدم غمخوار رویت

2 مرا گر دست گیری جای آنست که حیران مانده ام در کار رویت

3 برد ارزان مکن نرخ دل و جان بحسن ار تیز شد بازار رویت

4 بهر دم صورتی در خاطر آید مرا از لفظ معنی دار رویت

1 بهشت روح شد گلزار رویت امید عاشقان دیدار رویت

2 ندانستم که لطف صنع ایزد بحسن اینجا رساند کار رویت

3 زمین را ذرها خورشید گردد اگر بروی فتد انوار رویت

4 لبانت شکر مصر جمالت زبانت بلبل گلزار رویت

آثار سیف فرغانی

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی