آثار سیف فرغانی

صفحه 11 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی

1 دلبرا عشق تو اندر دل وجان داشتنیست عشق سریست که از خلق نهان داشتنیست

2 تا پس از مرگ وفنا زنده باقی باشم دل بعشق تو چو تن زنده بجان داشتنیست

3 تا مرا ظاهر و باطن ز تو غایب نبود دل بتو حاضر ودیده نگران داشتنیست

4 ای ولی نعمت جان چون در دندان دایم گوهر شکرتو در درج دهان داشتنیست

1 دلبر ما کهربا بر دست بست هیچ می دانی چرا بر دست بست

2 دل بنرخ که ستاند بعد ازین دل ربا چون کهربا بر دست بست

3 بندم اندر ششدر غم سخت کرد مهره یی کآن جان فزا بر دست بست

4 آن نه مهره دانه دام دلست کان صنم از بهر ما بر دست بست

1 منم آن کس که عشق یارم کشت زنده گشتم چوآن نگارم کشت

2 گنج وصلش طلب همی کردم سنگ بر سر زدوچو مارم کشت

3 من بی آب رستم از آتش چون ببادی چراغ وارم کشت

4 با سلیمان چه پنجه یارم کرد من که موری همی نیارم کشت

1 عاشق اینجا از برای دیدن یار آمدست بلبل شوریده بهر گل بگلزار آمدست

2 این جهان بازار کار عشق جانانست، ازو آن برد مقصود کو با زر ببازار آمدست

3 عاشقم او را ندانم دولتست این یا فضول کآن توانگر را چو من مفلس خریدار آمدست

4 تا جهانی خلق را چون ذره سرگردان کند آفتاب حسن در رویش پدیدار آمدست

1 ای چو انجم جیش حسنت بی عدد ماه از روی تو می خواهد مدد

2 محرم قرب ترا میقات وصل مجرم بعد ترا شمشیر حد

3 وی الف قدی که بی وصل توم حرف با تشدید هجران یافت مد

4 در حساب حسن تو بی کار شد راست چون دست اشل انگشت عد

1 کسی کو غم عشق جانان نداشت چو زنده نفس می زد و جان نداشت

2 گدای توام ای توانگر بحسن چنین مملکت هیچ سلطان نداشت

3 تویی آن شفایی که بیمار دل بجز درد تو هیچ بیمار نداشت

4 دلی را که اندوه تو جمع کرد غم هر دو کونش پریشان نداشت

1 آنکوبتست زنده بجانش چه حاجتست قوت از غم تو کرده بنانش چه حاجتست

2 عاشق بسان مرده بود،جان اوست دوست چون دوست دست داد بجانش چه حاجتست

3 آن کو بدل حدیث تو تکرار می کند از بهر ذکر تو بزبانش چه حاجتست

4 وآن کس که از جهانش تمنا وصال توست چون یافت وصال تو بجهانش چه حاجتست

1 مرا با رخ تو نظر بهر چیست چو رویت نبینم بصر بهر چیست

2 چو شیرین نگردد ازو کام من ترا این لب چون شکر بهر چیست

3 چواز روز (بی بهره باشند) خلق بر افلاک شمس وقمر بهر چیست

4 چو از وی توانگر نگردد فقیر غنی را همه سیم وزر بهر چیست

1 هرچه خواهی کن که برما دست حکمت مطلقست حق حکم تو زما تسلیم وحکم تو حقست

2 در ادای حق ودر ادراک حکمتهای تو نفس کامل ناقص آمد عقل بالغ احمقست

3 غرقه دریای شوقت از ملایک برترست کشته هیجای عشقت با شهیدان ملحقست

4 ملک عالم بر در دل رفت درویش ترا گفت رو بیرون در بنشین که جا مستغرقست

1 ای دریغا کز وصال یار ما را رنگ نیست دل ز دستم رفته و دلدارم اندر چنگ نیست

2 چون بمهر دوست ورزیدن مرا نیکوست نام گر بطعن دشمنان بدنام باشم ننگ نیست

3 بی تو عالم بر دلم ای جان چو چشم سوزنست چشم سوزن بر دلم چون با تو باشم تنگ نیست

4 کس بتو مانند و نسبت نیست با تو خلق را زنگ همچون آینه آیینه همچون زنگ نیست

آثار سیف فرغانی

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی