زهی با لعل تو شهد و شکر هیچ از سیف فرغانی غزل 132
1. زهی با لعل تو شهد و شکر هیچ
خهی با روی تو شمس و قمر هیچ
...
1. زهی با لعل تو شهد و شکر هیچ
خهی با روی تو شمس و قمر هیچ
...
1. زآنگه که مست عشق تو شدسیف رابهست
یک کام از لب تو که صد جام از صبوح
...
1. ای چو انجم جیش حسنت بی عدد
ماه از روی تو می خواهد مدد
...
1. ای زروی تو مه و خور را مدد
از ازل دوران حسنت تا ابد
...
1. زکوی دوست بادی بر من افتاد
چه بادست این که رحمتها بروباد
...
1. حق که این روی دلستان بتو داد
پادشاهی نیکوان بتو داد
...
1. از سر صدق ارکسی بر آستانت سر نهاد
تخت بختش پای برکرسی هفت اختر نهاد
...
1. گشت گرد عالم وبر آستانت سر نهاد
دل که تخت خود بر از کرسی هفت اختر نهاد
...
1. نگارا بارعشقت رادل وجان برنمی تابد
چه جای جان ودل باشد که دو جهان برنمی تابد
...
1. دلم از وصل تو ای طرفه پسر نشکیبد
چکنم با دل خویش از تو اگر نشکیبد
...
1. خوشا دلی که چو تو دلبرش بدست افتد
زخمر عشق تو یک ساغرش بدست افتد
...