ای همه ساله پای از سنایی غزنوی طریق التحقیق 37
1. ای همه ساله پای بست غرور
در خرابات حرص مست غرور
1. ای همه ساله پای بست غرور
در خرابات حرص مست غرور
1. خود تو کاهل نشینی ای غافل
ناپسندست غفلت از عاقل
1. هر که آمد در این سرای غرور
همدمش محنتست و منزلگور
1. ای شنیده فسانه بسیاری
قصهٔ کوزهگر شنو باری
1. تا جهان است کار او این است
نوش او نیش و مهر اوکین است
1. گر حیات ابد همی خواهی
خیز و با عشق جوی همراهی
1. هر که در راه عشق گردد مات
در جهان کمال یافت نجات
1. مرکب جهد زیر ران آرد
رخ بدان فرخ آستان آرد
1. ای به خود راه خویش کم کرده
این بود راه مرد پژمرده
1. خوبرویی تو زشتخوی مباش
راست بشنو دروغ گوی مباش
1. تا توانی به گرد کبر مگرد
با عزازیل بین که کبر چه کرد؟
1. صفت آنکه داردش حق دوست
هر چه جز حق بود همه بتاوست