1 گفتم پس از آنهمه طلبهای درست پاداش همان یکشبه وصل آمد چست
2 برگشت به خنده گفت ای عاشق سست زان یکشبه را هنوز باقی بر تست
1 از عشوهٔ چرخ در امانم ز تو من و آزاد ز بند این و آنم ز تو من
2 هر چند ز غم جامهدرانم ز تو من والله که نمانم ار بمانم ز تو من
1 گویی که من از بلعجبی دارم عار سیب از چه نهی میان یکدانهٔ نار
2 این بلعجبی نباشد ای زیبا یار کاندر دهن مور نهی مهرهٔ مار
1 دستی که حمایل تو بودی پیوست پایی که مرا نزد تو آوردی مست
2 زان دست به جز بند ندارم بر پای زان پای به جز باد ندارم در دست
1 ای چون گل نوشکفته برطرف چمن گلبوی شود ز نام تو کام و دهن
2 گر گل بر خار باشد ای سیمین تن چون گل بر تست خار بر دیدهٔ من
1 بخت و دل من ز من برآورد دمار چون یار چنان دید ز من شد بیزار
2 زین نادرهتر چه ماند در عالم کار زانسان بختی، چنین دلی، چونان یار
1 چون نزد رهی درآیی ای دلبر کش پیراهن چرب را تو از تن درکش
2 زیرا که چو گیرمت به شادی در کش در پیرهن چرب تو افتد آتش
1 اکنون که ز دونی ای جهان گذران استام ز زر همی زنی بهر خران
2 از ننگ تو ای مزین بیخبران منصور سعید رست وای دگران
1 نیلوفر و لاله هر دو بیهیچ سبب این پوشد نیل و آن به خون شوید لب
2 میشویم و میپوشم ای نوشین لب در هجر تو رخ به خوان و از نیل سلب
1 با دل گفتم: چگونهای، داد جواب من بر سر آتش و تو سر بر سر آب
2 ناخورده ز وصل دوست یک جام شراب افتاده چنین که بینیم مست و خراب