ای عقل اگر چند شریفی از سنایی غزنوی رباعی 349
1. ای عقل اگر چند شریفی دون شو
وی دل زدگی به گرد و خون در خون شو
...
1. ای عقل اگر چند شریفی دون شو
وی دل زدگی به گرد و خون در خون شو
...
1. اندر ره عشق دلبران صادق کو
عذر است همه زاویهها وامق کو
...
1. باز آن پسر چه زنخ خوش زن کو
آن کودک زن فریب مردافکن کو
...
1. ای معتبران شهر والیتان کو
تابنده خدای در حوالیتان کو
...
1. گفتی گله کردهای ز من با که و مه
بهتان چنین بر من بیچاره منه
...
1. ما ذات نهاده بر صفاتیم همه
موصوف صفت سخرهٔ ذاتیم همه
...
1. گر بدگویی ترا بدی گفت ای ماه
هرگز نشود بر تو دل بنده تباه
...
1. از بهر یکی بوس به دو ماه ای ماه
داری سه چهار پنج ماهم گمراه
...
1. با من ز دریچهای مشبک دلخواه
از لطف سخن گفت و من استاده به راه
...
1. زین عالم بی وفا بپردازی به
خود را ز برای حرص نگدازی به
...
1. گر تو به صلاح خویش کم نازی به
با حالت نقد وقت در سازی به
...
1. جز یاد تو دل بهر چه بستم توبه
بی ذکر تو هر جای نشستم توبه
...