1 ای بسته به تو مهر و وفا یک عالم مانده ز تو در خوف و رجا یک عالم
2 وی دشمن و دوست مر ترا یک عالم خاری و گلی با من و با یک عالم
1 بالای بتان چاکر بالای تو شد سرهای سران در سر سودای تو شد
2 دلها همه نقشبند زیبای تو شد جهانها همه دفتر سخنهای تو شد
1 ای عالم علم پیشگاه تو برفت ای دین محمدی پناه تو برفت
2 ای چرخ فرو گسل که ماه تو برفت در حجلهرو ای سخن که شاه تو برفت
1 دل کیست که گوهری فشاند بی تو یا تن که بود که ملک راند بی تو
2 حقا که خرد راه نداند بی تو جان زهره ندارد که بماند بی تو
1 نور بصرم خاک قدمهای تو باد آرام دلم زلف به خمهای تو باد
2 در عشق داد من ستمهای تو باد جانی دارم فدای غمهای تو باد
1 ای گشته دل و جان من از عشق تو لاش افگنده مرا به گفتگوی اوباش
2 یک شهر خبر که زاهدی شد قلاش چون پرده دریده شد کنون باداباش
1 ای کرده فلک به خون من نامزدت دیدار نکو داده و برده خردت
2 ز اقبال قبول تو و ز ادبار ردت من خود رستم وای تو و خوی بدت
1 زین رفتن جان ربای درد افزایت چون سازم و چون کنم پشیمان رایت
2 برخیزم و در وداع هجر آرایت بندی سازم ز دست خود بر پایت
1 آتش در زن ز کبریا در کویت تا ره نبرد هیچ فضولی سویت
2 آن روی نکو ز ما بپوش از مویت زیرا که به ما دریغ باشد رویت
1 از کبر چو من طبع تو بگریخته باد با خلق چو تو خلق من آمیخته باد
2 دشمنت چو من به گردن آویخته باد یا همچو من آب روی او ریخته باد