فرمان حسود فتنهانگیز از سنایی غزنوی رباعی 313
1. فرمان حسود فتنهانگیز مکن
چشم از پی کشتن رهی تیز مکن
...
1. فرمان حسود فتنهانگیز مکن
چشم از پی کشتن رهی تیز مکن
...
1. تا با خودی ارچه همنشینی با من
ای بس دوری که از تو باشد تا من
...
1. گه بردوزی به دامنم بر دامن
گه نگذاری که گردمت پیرامن
...
1. اکنون که ستد هوای تو داد از من
گر جان بدهم نیایدت یاد از من
...
1. گه یار شوی تو با ملامتگر من
گه بگریزی ز بیم خصم از بر من
...
1. با من شب و روز گرم بودی به سخن
تا چون زر شد کار تو ای سیمینتن
...
1. ای چون گل نوشکفته برطرف چمن
گلبوی شود ز نام تو کام و دهن
...
1. پندی دهمت اگر پذیری ای تن
تا سور ترا به دل نگردد شیون
...
1. ای یار قلندر خراباتی من
با من تو به بند دامن اندر دامن
...
1. گر کرده بدی تو آزمون دل من
دل بسته نداری تو بدون دل من
...
1. بد کمتر ازین کن ای بت سیمینتن
کایزد به بدت باز دهد پاداشن
...
1. ای شاه چو لاله دارد از تو دشمن
دل تیره و چاک دامن و خاک وطن
...