21 اثر از قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سنایی غزنوی / دیوان اشعار سنایی غزنوی / قصاید و قطعات در دیوان اشعار

قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی

1 ای سنایی کسی به جد و به جهد سر گری را سخن‌سرای کند

2 یا کسی در هوا به زور و به قهر پشه را با شه یا همای کند

3 من چو چنگش به چنگ و طرفه‌تر آنک او ز من ناله همچو نای کند

4 باز رفتن بر اشترست ولیک نالهٔ بیهده درای کند

1 ای سنایی خواجگی با عشق جانان شرط نیست جان به تیر عشق خسته دل به کیوان شرط نیست

2 «رب ارنی» بر زبان راندن چو موسا وقت شوق پس به دل گفتن «انا الاعلی» چو هامان شرط نیست

3 از پی عشق بتان مردانگی باید نمود گر چو زن بی‌همتی پس لاف مردان شرط نیست

4 چون «انا الله» در بیابان هدی بشنیده‌ای پس هراسیدن ز چوبی همچو ثعبان شرط نیست

1 ای که چون اندر بنان آری قصب هنگام نظم صدر چرخ ثانی از فضل تو پندارم قصب

2 کوکب معنی تو در سیر آوری بر چرخ طبع وانگه از نوک قصب روز اندر آمیزی به شب

3 در یکی بیتت معانی روشنی دارد چنانک صد هزاران آفتاب روشن اندر یک ذنب

4 شعر تو ناگفته مانند عروس پردگیست تن نهان در پرده و رخسار در زیر قصب

1 سرشگی کز غم معشوق بارم همه رنگ لب معشوق دارد

2 شنیدستی به عالم هیچ عاشق که از دیده لب معشوق بارد

1 دوستی گفت صبر کن زیراک صبر کار تو خوب زود کند

2 آب رفته به جوی باز آید کارها به از آنکه بود کند

3 گفتم ار آب رفته باز آید ماهی مرده را چه سود کند

1 ای مرد سفر در طلب زاد سفر باش بشکن شبهٔ شهوت و غواص درر باش

2 از سیرت سلمان چه خوری حسرت و راهش بپذیر و تو خود بوذر و سلمان دگر باش

3 هر چند که طوطی دلت کشتهٔ زهرست آن زهر دهان را تو همه شهد و شکر باش

4 چون تو به دل زهر شکر داری از خود زهر تن او گردد تو مرد عبر باش

1 قدر مردم سفر پدید آرد خانهٔ خویش مرد را بندست

2 چون به سنگ اندرون بود گوهر کس نداند که قیمتش چندست

1 هر که زین پیش بود امیر سخن از امیر سخا شدند عزیز

2 تو همه روز گرد آن گردی که به نزدیکشان زرست و پشیز

3 دستهٔ گل بر کسی چه بری که فروشد به کویها گشنیز

4 پیرهن زان طمع مکن که ز حرص دزدد از جامهٔ پدر تیریز

1 آن حور روح فش را بر عقل جلوه کردم و آن شربها که دادی بر یاد تو بخوردم

2 یاقوت نفس کشتم زان گوهر شریفت کازاد کرد چون عقل از چرخ لاژوردم

3 گردم به باد ساری گردی همی ولیکن باران تو بیامد بنشاند جمله گردم

4 گفتی جواب خواهم شرط کرم نبود این بگذاشتی چو فردان در زیر خویش فردم

1 ثنا گفتیم ما مر خواجه‌ای را که نشناسد مقفا را ز مردف

2 عطارد در اسد بادش همیشه یکی مقلوب و آن دیگر مصحف

آثار سنایی غزنوی

21 اثر از قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی