21 اثر از قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سنایی غزنوی / دیوان اشعار سنایی غزنوی / قصاید و قطعات در دیوان اشعار

قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی

1 زین پسم با دیو مردم پیکر و پیکار نیست گر بمانم زنده دیگر با غرورم کار نیست

2 یافتم در بی‌قراری مرکزی کز راه دین جز نشاط عقل و جانش مرکز پرگار نیست

3 یافتم بازاری اندر عالم فارغ دلان کاندران بازار خوی خواجه را بازار نیست

4 در سرای ضرب او الا به نام شاه عقل بر جمال چهرهٔ آزادگان دینار نیست

1 ای سنایی خواجگی با عشق جانان شرط نیست جان به تیر عشق خسته دل به کیوان شرط نیست

2 «رب ارنی» بر زبان راندن چو موسا وقت شوق پس به دل گفتن «انا الاعلی» چو هامان شرط نیست

3 از پی عشق بتان مردانگی باید نمود گر چو زن بی‌همتی پس لاف مردان شرط نیست

4 چون «انا الله» در بیابان هدی بشنیده‌ای پس هراسیدن ز چوبی همچو ثعبان شرط نیست

1 هر که در خطهٔ مسلمانیست متلاشی چو نفس حیوانیست

2 هر که عیسی‌ست او ز مریم زاد هر که او یوسفست کنعانیست

3 فرق باشد میان لام و الف این چه آشوب و حشو و لامانیست

4 چه گرانی کنی ز کافهٔ کاف این گرانی ز بهر ارزانیست

1 آمد آن حور و دست من بربست زده استادوار نیش به دست

2 زنخ او به دست بگرفتم چون رگ دست من ز نیش بخست

3 گفت هشیار باش و آهسته دست هر جا مزن چون مردم مست

4 گفتمش گر به دست بگرفتم زنخ سادهٔ تو عذرم هست

1 آمد آن رگ زن مسیح پرست تیغ الماس گون گرفته به دست

2 کرسی افگند و بر نشست بر او بازوی خواجهٔ عمید ببست

3 نیش درماند و گفت: «عز علی» این چنین دست را نیابد خست

4 سر فرو برد و بوسه‌ای دادش خون ببارید از دو دیده به طشت

1 مرحبا بحری که آبش لذت از کوثر گرفت حبذا کانی که خاکش زینت از عنبر گرفت

2 اتفاق آن دو جوهر بد که در آفاق جست اصل وقتی خضر بر دو فرع اسکندر گرفت

3 جان و علم و عقل سرگردان درین فکرت مدام کان چه جوهر بود کز وی عالمی گوهر گرفت

4 چتر همت تا بر عشق مطهر باز کرد هر کرا سر دید بی‌سر کردو کار از سر گرفت

1 ای همه جانها ز تو پاینده جان چون خوانمت چون جهان ناپایدار آمد جهان چون خوانمت

2 ای هم از امر تو عقل و جان بس اندر شوق و ذوق در مناجات از زبان عقل و جان چون خوانمت

3 هر چه در زیر زمان آید همه اسمست و جسم من ز من بی هیچ عذری در زمان چون خوانمت

4 آسمانها چون زمین مرکب دربان تست با چنین اجلال و رتبت آسمان چون خوانمت

1 ای شده پیر و عاجز و فرتوت مانده در کار خویشتن مبهوت

2 داده عمر عزیز خویش به باد شده راضی ز عیش خویش به قوت

3 متردد میان جبر و قدر غافل از عین عزت جبروت

4 ملکوت جهان نخست بدان پس خبر ده ز مالک ملکوت

1 از بس غر و غر زن که به بلخند ادیبانش می باز ندانند مذکر ز مونث

2 بلخی که کند از گه خردی پسران را برکان دهی و دف زنی و ذلت لت حث

3 زان قبه لقب گشت مر او را که نیابی در قبه به جز مسخره و رند و مخنث

1 ای دل نیک مذهب و منهاج به تو اسرار هر دلی محتاج

2 بر فلکها به کشف ماه ترا از حقیقت منازل و ابراج

3 مبطلم گشت از حقیقت حق در ظهور نمایش معراج

4 متواریست وقت شاد مباش ایمن از قبض و مکر و استدراج

آثار سنایی غزنوی

21 اثر از قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی