21 اثر از قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سنایی غزنوی / دیوان اشعار سنایی غزنوی / قصاید و قطعات در دیوان اشعار

قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی

1 دور عالم جز به آخر نامدست از بهر آنک هر زمان بر رادمردی سفله‌ای مهتر شود

2 آن نبینی آفتاب آنجا که خواهد شد فرو سایهٔ جوهر فزون ز اندازهٔ جوهر شود

1 اول خلل ای خواجه ترا در امل آید فردا که به پیش تو رسول اجل آید

2 زایل شده گیر اینهمهٔ ملک به یک بار آن دم که رسول ملک لم یزل آید

3 هر سال یکی کاخ کنی دیگر و در وی هر روز ترا آرزوی نو عمل آید

4 زین کاخ برآورده به عیوق هم امروز حقا که همی بوی رسوم و طلل آید

1 بجهم از بد ایام چنانک از کمان ختنی تیر خدنگ

2 گر به هر جور که آید بکشد من پلنگم نکشم جور پلنگ

3 خواری و اسب گرانمایه مباد من و این نفس عزیز و خر لنگ

1 زن مخواه و ترک زن کن کاندرین ایام بار زن نخواهد هیچ مردی تا بمیرد هوشیار

2 گر امیر شهوتی باری کنیزک خر به زر سرو قد و ماهروی و سیم ساق و گلعذار

3 تا مراد تو بود با او بزن بر سنگ سیم ور مزاج او بدل گردد بود زر عیار

4 آنقدر دانی که برخیزد کسی از بامداد روی مال خویشتن بیند که روی وام‌دار

1 صدر اسلام زنده گشت و نمرد گر چه صورت به خاک تیره سپرد

2 در جهان بزرگ ساخت مکان هم بخردان گذاشت عالم خرد

3 پس تو گویی که مرثیت گویش زنده را مرثیت که یارد برد

1 طلوع مهر سعادت به ساحت اقبال ظهور ماه معالی بر آسمان جلال

2 نتیجهٔ کرم و مردمی و فضل و هنر طلیعهٔ اثر لطف ایزد متعال

3 خجسته باد و همایون مبارک و میمون به سعد طالع و بخت جوان و نیکوفال

1 خادمان را ز بهر آن بخرند تا به رخسارشان فرو نگرند

2 «لا الی هولاء» نه مرد و نه زن بین ذالک نه ماده و نه نرند

3 جای ایشان شدست هند و عجم لاجرم هر دو جا به دردسرند

1 ای برادر زکی بمرد و بشد تا یکی به ز ما قرین جوید

2 تا ز آب حیات آن عالم تن و جان از عدم فرو شوید

3 من ز غم مرده‌ام که کی بود او باز از آنجا به سوی من پوید

4 پس تو گویی که مرثیت گویش زنده را مرده مرثیت گوید

1 از بس غر و غر زن که به بلخند ادیبانش می باز ندانند مذکر ز مونث

2 بلخی که کند از گه خردی پسران را برکان دهی و دف زنی و ذلت لت حث

3 زان قبه لقب گشت مر او را که نیابی در قبه به جز مسخره و رند و مخنث

1 ز راه رفتن و آسودنم چه سود و زیان چو هر دو معنی نتوان همی معاینه دید

2 یکی بسی بدوید و ندید کنگر قصر یکی ز جای نجنبید و پیش گاه رسید

آثار سنایی غزنوی

21 اثر از قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی