زیر مهر پادشاه زری در از سنایی غزنوی قصیده 82
1. زیر مهر پادشاه زری در آرد روزگار
گر نفاق اندرونی پاک آید در عیار
...
1. زیر مهر پادشاه زری در آرد روزگار
گر نفاق اندرونی پاک آید در عیار
...
1. ای خنده زنان بوس تو بر تنگ شکر بر
وی طنز کنان نوش تو بر رنگ گهر بر
...
1. نشود پیش دو خورشید و دو مه تاری تیر
گر برد ذرهای از خاطر مختاری تیر
...
1. ای سنایی جهد کن تا پیش سلطان ضمیر
از گریبان تاج سازی وز بن دامن سریر
...
1. در کف خذلان و ذل فتح و ظفر گشتی اسیر
گر نبودی هر دو را اقبال خواجه دستگیر
...
1. ای دل به کوی فقر زمانی قرار گیر
بیکار چند باشی دنبال کار گیر
...
1. ای دل خرقه سوز مخرقه ساز
بیش ازین گرد کوی آز متاز
...
1. ای سنایی کی شوی در عشقبازی دیده باز
تا نگردی از هوای دل به راه دیده باز
...
1. درگه خلق همه زرق و فریبست و هوس
کار درگاه خداوند جهان دارد و بس
...
1. یکی بهتر ببینید ایها الناس
که می دیگر شود عالم به هر پاس
...
1. به آب ماند یار مرا صفات و صفاش
که روی خویش ببینی چو بنگری بقفاش
...
1. ای جوان زیر چرخ پیر مباش
یا ز دورانش در نفیر مباش
...