ای منزه ذات تو «اما یقول از سنایی غزنوی قصیده 153
1. ای منزه ذات تو «اما یقول الظالمون»
گفت علمت جمله را «ما لم تکونوا تعلمون»
...
1. ای منزه ذات تو «اما یقول الظالمون»
گفت علمت جمله را «ما لم تکونوا تعلمون»
...
1. ایا از چنبر اسلام دایم برده سر بیرون
ز سنت کرده دل خالی ز بدعت کرده سر مشحون
...
1. در میان کفر و دین بی اتفاق آن و این
گفتگویست از من و تو مرحبا بالقائلین
...
1. ای گزیده مر ترا از خلق ربالعالمین
آفرین گوید همی بر جان پاکت آفرین
...
1. هر که را ملک قناعت شد مسلم بر زمین
ز آسمان بر دولت او آفرین باد آفرین
...
1. ای امین شاه و سلطان و امیر ملک و دین
زبدهٔ دور زمانی عمدهٔ روی زمین
...
1. تا سرا پرده زد به علیین
قدر صدر اجل قوامالدین
...
1. بس که شنیدی صفت روم و چین
خیز و بیا ملک سنایی ببین
...
1. ای مقتدای اهل طریقت کلام تو
ای تو جهان صدق و جهانی غلام تو
...
1. ای برده عقل ما اجل ناگهان تو
وی در نقاب غیب نهان گشته جان تو
...
1. ای تماشاگاه جانها صورت زیبای تو
وی کلاه فرق مردان پای تابهٔ پای تو
...