آثار سنایی غزنوی

صفحه 14 از 22
22 اثر از قصاید در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار سنایی غزنوی

1 پیش پریشان مکن از پی آشوب من زلف گره بر گره جعد شکن بر شکن

2 ای ز رخت برده نور فر کلاه سپهر وی ز لبت برده آب رنگ عقیق یمن

3 از لب تو شرم داشت مایهٔ مل در قدح وز رخ تو بوی برد دایهٔ گل در چمن

4 جادوی استاد را پیش دو بادام تو بسته شود پسته‌وار تیغ زبان در دهن

1 مرحبا ای رایت تحقیق رایت را حشم رای تو باشد حشم توفیق به فرزاد علم

2 گر نبودی بود تو موجود کلی را وجود حق به جان تو نکردی یاد در قرآن قسم

3 گر نخواندی «رحمةللعالمین» یزدان ترا در همه عالم که دانستی صمد را از صنم

4 چون «لعمرک» گفت اینجا جای دیگر «والضحی» گشتمان روشن که تو بوالقاسمی نه بوالحکم

1 خیز تا از روی مستی بیخ هستی بر کنیم نقش دانش را فرو شوییم و آتش در زنیم

2 همچو خد و خوی خوبان پرده‌ها را بردریم همچو زلف ماهرویان توبه‌ها را بشکنیم

3 همچو عیاران همی ریزیم اندر جام جان بهر جان چون آسیا تا چند گرد تن تنیم

4 گرد صحرای قدم پوییم چون تر دامنان زین هوس خانهٔ هوا تا کی نه ما اهریمنیم

1 نماز شام من و دوست خوش نشسته بهم گرفته دامن شادی شکسته گردن غم

2 سپرده لاله به پای و بسوده زلف به دست گرفته دوست به دام و کشیده رطل به دم

3 ز چرخ زهره به زیر آمده به زاری زیر ز کوه کبک به بانگ آمده به نالهٔ بم

4 نشانده شعله ز انگشتها به بادهٔ خام فشانده حلقه ز انگشتها ز زلف به خم

1 تا سرا پرده زد به علیین قدر صدر اجل قوام‌الدین

2 از پی آبروی راهش را آب زد ز آبروی روح امین

3 وز پی قدر خویش صدرش را بست روح‌القدس به عرش آذین

4 شد عراق از نگار خامهٔ او خوش لقا چون نگار خانهٔ چین

1 ای دل ار در بند عشقی عقل را تمکین مکن محرم روح‌الامینی دیو را تلقین مکن

2 خوش نباشد مشورت با عقل کردن پیش عشق قبله تا خورشید باشد اختری را دین مکن

3 ماه و تیر و زهره و بهرام و برجیس و زحل چون همین خدمت کنندت خدمت پروین مکن

4 از برای باستانی خسروی را سر مکن وز برای کور دینی حمله بر گرگین مکن

1 ای سنایی قدح دمادم کن روح ما را ز راح خرم کن

2 لحن را همچو «لام» سر بفراز جام را همچو «جیم» قد خم کن

3 خشکسالیست کشت آدم را فتح بابش تویی پر از نم کن

4 حجرهٔ عقل را ز تحفهٔ روح تازه چون سجده جای مریم کن

1 دین را حرمیست در خراسان دشوار ترا به محشر آسان

2 از معجزهای شرع احمد از حجتهای دین یزدان

3 همواره رهش مسیر حاجت پیوسته درش مشیر غفران

4 چون کعبه پر آدمی ز هر جای چون عرش پر از فرشته هزمان

1 چرخ نارد به حکم صدر دوران جان نزاید به سعی چار ارکان

2 در زمین از سخا و فضل و هنر چون محمد تکین بغراخان

3 آنکه شد تا سخاش پیدا گشت بخل در دامن فنا پنهان

4 آنکه از بیم خنجرش دشمن همچو خنجر شدست گنگ زبان

1 چو مردان بشکن این زندان یکی آهنگ صحرا کن به صحرا در نگر آن گه به کام دل تماشا کن

2 ازین زندان اگر خواهی که چون یوسف برون آیی به دانش جان بپرور نیک و در سر علم رویا کن

3 مشو گمراه و بیچاره چنین اندر ره سودا چراغ دانشت بفروز و آن گه رای سودا کن

4 ز موسی رهروی آموز اگر خواهی به دیدن ره گذرگه برفراز کوه و گه بر قعر دریا کن

آثار سنایی غزنوی

22 اثر از قصاید در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی