خجسته باد بهاری بهار از سنایی غزنوی قصیده 141
1. خجسته باد بهاری بهار ارسنجان
بر آن ظریف سخی و جواد و راد و جوان
...
1. خجسته باد بهاری بهار ارسنجان
بر آن ظریف سخی و جواد و راد و جوان
...
1. تا کی از یاران وصیت تخت و افسر داشتن
وز برای لقمهای نان دست بر سر داشتن
...
1. کار عاقل نیست در دل مهر دلبر داشتن
جان نگین مهر مهر شاخ بیبر داشتن
...
1. شرط مردان نیست در دل عشق جانان داشتن
پس دل اندر بند وصل و بند هجران داشتن
...
1. دست اندر لام لا خواهم زدن
پای بر فرق هوا خواهم زدن
...
1. ای مسافر اندرین ره گام عاشقوار زن
فرش لاف اندر نورد و گفت از کردار زن
...
1. ای یار مقامر دل پیش آی و دمی کم زن
زخمی که زنی بر ما مردانه و محکم زن
...
1. چو مردان بشکن این زندان یکی آهنگ صحرا کن
به صحرا در نگر آن گه به کام دل تماشا کن
...
1. رحل بگذار ای سنایی رطل مالامال کن
این زبان را چون زبان لاله یک دم لال کن
...
1. ای سنایی قدح دمادم کن
روح ما را ز راح خرم کن
...
1. ای سنایی خویشتن را بی سر و سامان مکن
مایهٔ انفاس را بر عمر خود تاوان مکن
...
1. ای دل ار در بند عشقی عقل را تمکین مکن
محرم روحالامینی دیو را تلقین مکن
...