آثار سنایی غزنوی

صفحه 12 از 22
22 اثر از قصاید در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار سنایی غزنوی

1 چون به صحرا شد جمال سید کون از عدم جاه کسرا زد به عالم‌های عزل اندر قدم

2 چون نقاب از چهرهٔ ایمان براندازد زند خیمهٔ ادبار خود کفر از خجالت در ظلم

3 کوس دعوت چون بزد در خاک بطحا در زمان بر کنار عرش بر زد رایت ایمان علم

4 آفتاب کل مخلوقات آن کز بهر جاه یاد کرد ایزد به جان او به قرآن در قسم

1 دوش چون صبح بر کشید علم شد جهان از نسیم او خرم

2 روشنی آمد از عدم به وجود تیرگی از وجود شد به عدم

3 شب دیجور شد ز روز جدا زان که بد صبح در میانه حکم

4 چو دو خصم قوی که در پیکار صلح‌جویان جدا شوند از هم

1 روحی فداک ای محتشم لبیک لبیک ای صنم ای رای تو شمس‌الضحی وی روی تو بدرالظلم

2 مایه ده آدم تویی میوهٔ دل مریم تویی همشهری زمزم تویی یا قبلة الله فی العجم

3 دانم که از بیت‌اللهی شیری بگو یا روبهی در حضرت شاهنشهی بوالقاسمی یا بوالحکم

4 نی نی پیت فرخ بود خلقت شکر پاسخ بود آنرا که چونین رخ بود نبود حدیثش بیش و کم

1 تا کی دم از علایق و طبع فلک زنیم تا کی مثل ز جوهر دیو و ملک زنیم

2 تا کی غم امام و خلیفهٔ جهان خوریم تا کی دم از علی و عتیق و فلک زنیم

3 دوریم از سماع و قرینیم با صداع تا ما همی سقف به نوای سلک زنیم

4 هرگز نبوده دفتر و دف در مصاف عشق تیر امید کی چو شهان بر دفک زنیم

1 مرحبا ای رایت تحقیق رایت را حشم رای تو باشد حشم توفیق به فرزاد علم

2 گر نبودی بود تو موجود کلی را وجود حق به جان تو نکردی یاد در قرآن قسم

3 گر نخواندی «رحمةللعالمین» یزدان ترا در همه عالم که دانستی صمد را از صنم

4 چون «لعمرک» گفت اینجا جای دیگر «والضحی» گشتمان روشن که تو بوالقاسمی نه بوالحکم

1 کجایی ای همه هوشت به سوی طبل و علم چرا نباری بر رخ ز دیده آب ندم

2 چرا غرور دهی تنت را به مال و به ملک چرا فروشی دین را به ساز و اسب و درم

3 تمام شد که ترا خواجگی لقب دادند کمال یافت همه کار تو به باد و بدم

4 به ذات ایزد اگر دست گیردت فردا غلام و اسب و سلاح و سوار و خیل و حشم

1 پسرا تا به کف عشوهٔ عشق تو دریم از بدو نیک جهان همچو جهان بی‌خبریم

2 عقل ما عشق تو گر کرد هبا شاید از آنک بی‌غم عشق تو ما عقل به یک جو نخریم

3 نظری کرد سوی چهرهٔ تو دیدهٔ ما از پی روی تو تا حشر غلام نظریم

4 چاکران رخ و آن عارض و آن چشم و لبیم بندهٔ آن قد و آن قامت و آن زیب و فریم

1 زهی پشت و پناه هر دو عالم سر و سالار فرزندان آدم

2 دلیل راهت ابراهیم آزر منادی ملتت عیسی مریم

3 شبستان مقامت قاب قوسین در درگاه تو بطحا و زمزم

4 ملایک را نشان از چون تو مهتر رسل را فخر از چون تو مقدم

1 مقدسی که قدیمست از صفات کمال منزهی که جلیل ست بر نعوت جلال

2 به ذات لم یزلی هست واحد اندر مجد بعز وحدت پیدا از او سنا و کمال

3 صفات قدس کمالش بری ز علت کون نمای بحر لقایش بداده فیض وصال

4 به هستی جبروتی نیاید اندر وهم به عزت ملکوتی بری ز شکل و مثال

1 ای سنایی نشود کار تو امروز چو چنگ تا به خدمت نشوی و نکنی قامت چنگ

2 سر سرهنگان سرهنگ محمد هروی که سر آهنگان خوانند مر او را سرهنگ

3 آنکه روی همه هشیاران آمد به شتاب آنکه پشت همه بیداران آمد به درنگ

4 نزد دیدارش که بوده بهای بهمن پیش گفتارش جهل آمده هوش هوشنگ

آثار سنایی غزنوی

22 اثر از قصاید در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی