44 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی

1 گر شبی عشق تو بر تخت دلم شاهی کند صدهزاران ماه آن شب خدمت ماهی کند

2 باد لطفت گر به دارالملک انسان بروزد هر یکی را بر مثال یوسف چاهی کند

3 من چه سگ باشم که در عشق تو خوش یک دم زنم آدم و ابلیس یک جا چون به همراهی کند

4 هر که از تصدیق دل در خویشتن کافر شود بی خلافی صورت ایمانش دلخواهی کند

1 از هر چه گمان بر دلم یار نه آن بود پندار بد آن عشق و یقین جمله گمان بود

2 آن ناز تکلف بد و آن مهر فسون بود وان عشق مجازی بد و آن سود و زیان بود

3 بر روی رقم شد شرری کز دل و جان تافت و ز دیده برون آمد دردی که نهان بود

4 توحید من آن زلف بشولیدهٔ او بود ایمان من آن روی چو خورشید جهان بود

1 هر کرا درد بی نهایت نیست عشق را پس برو عنایت نیست

2 عشق شاهیست پا به تخت ازل جز بدو مرد را ولایت نیست

3 عشق در عقل و علم درماند عشق را عقل و علم رایت نیست

4 عشق را بوحنیفه درس نکرد شافعی را در او روایت نیست

1 راه فقرست ای برادر فاقه در وی رفتنست وندرین ره نفس کش کافر ز بهر کشتنست

2 نفس اماره و لوامه‌ست و دیگر ملهمه مطمئنه با سه دشمن در یکی پیراهنست

3 خاک و باد و آب و آتش در وجود خود بدان رو درین معنی نظر کن صدهزاران روزنست

4 چار نفس و چار طبع و پنج حس و شش جهت هفت سلطان باده و دو جمله با هم دشمنست

1 هر زمان از عشق جانانم وفایی دیگرست گر چه او را هر نفس بر من جفایی دیگرست

2 من برو ساعت به ساعت فتنه زانم کز جمال هر زمان او را به من از نو عنایی دیگرست

3 گر قضا مستولی و قادر شود بر هر کسی بر من بیچاره عشق او قضایی دیگرست

4 باد زلفش از خوشی می‌آورد بوی عبیر خاک پایش از عزیزی توتیایی دیگرست

1 تا هلاک عاشقان از طرهٔ شبرنگ تست وای مسکین عاشقی کو را دل اندر چنگ تست

2 عاشق مسکین چه داند کرد با نیرنگ تو جادوی بلبل اسیر چشم پر نیرنگ تست

3 نافهٔ آهو غلام زلف عنبر بوی تست عنبر سارا رهین خط سبز از رنگ تست

4 تا نهفته مشک باشد مر ترا در زیر سیم دستهای عاشقان یکباره زیر سنگ تست

1 مردمان دوستی چنین نکنند هر زمان اسب هجر زین نکنند

2 جنگ و آزار و خشم یکباره مذهب و اعتقاد و دین نکنند

3 چون کسی را به مهر بگزینند دیگری را بر او گزین نکنند

4 در رخ دوستان کمان نکشند بر دل عاشقان کمین نکنند

1 هر کو به راه عاشقی اندر فنا شود تا رنج وقت او همه اندر بلا شود

2 آری بدین مقام نیارد کسی رسید تا همتش بریده ز هر دو سرا شود

3 راهیست بلعجب که درو چون قدم زنی کمتر منازلش دهن اژدها شود

4 بی چون و بی چگونه رهی کاندر و قدم گاهی زمین تیره و گاهی سما شود

1 نرگسین چشما به گرد نرگس تو تیر چیست وان سیاهی اندرو پیوسته همچون قیر چیست

2 گر سیاهی نیست اندر نرگس تو گرد او آن سیه مژگان زهرآلود همچون تیر چیست

3 گر شراب و شیر خواهی ریخته بر ارغوان پنجه‌های دست رنگین پر شراب و شیر چیست

4 گر مثال دست شاه زنگ دارد زلف تو پس دو دست شاه زنگی بسته در زنجیر چیست

1 تا بدیدم بتکده بی بت دلم آتشکدست فرقت نامهربانی آتشم در جان ز دست

2 هر که پیش آید مرا گوید چه پیش آمد ترا بر فراق من بگرید گوید این مسکین شدست

3 ای فراق از من چه خواهی چون بنفروشی مرا جای دیگر ساز منزل نه جهان تنگ آمدست

4 تا مگر سنگین دلت را رحمت آید بر دلم سنگ را رحمت نباشد این حدیثی بیهدست

آثار سنایی غزنوی

44 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی