44 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی

1 ایام چو من عاشق جانباز نیابد دلداده چنو دلبر طناز نیابد

2 از روی نیاز او همه را روی نماید یک دلشده او را ز ره ناز نیابد

3 بگداخت مرا طرهٔ طرارش از آن سان پیشم به دو صد غمزهٔ غماز نیابد

4 چونان شده‌ام من ز نحیفی و نزاری کز من به جز از گوش من آواز نیابد

1 با من بت من تیغ جفا آخته دارد صبر از دل من جمله برون تاخته دارد

2 او را دلم آرامگه‌ست و عجبست این کارامگه خویش برانداخته دارد

3 صد مشعله از عشق برافروخته دارم تا صد علم از حسن برافراخته دارد

4 جانم ببرد تا ندبی نرد ببازم زیرا که دلم در ندبی باخته دارد

1 سوال کرد دل من که دوست با تو چه کرد چرات بینم با اشک سرخ و با رخ زرد

2 دراز قصه نگویم حدیث جمله کنم هر آنچه گفت نکرد و هر آنچه کشت نخورد

3 جفا نمود و نبخشود و دل ربود و نداد وفا بگفت و نکرد و جفا نگفت و بکرد

4 چو پیشم آمد کردم سلام روی بتافت چو آستینش گرفتم گفت بردا برد

1 در دل آن را که روشنایی نیست در خراباتش آشنایی نیست

2 در خرابات خود به هیچ سبیل موضع مردم مرایی نیست

3 پسرا خیز و جام باده بیار که مرا برگ پارسایی نیست

4 جرعه‌ای می به جان و دل بخرم پیش کس می بدین روایی نیست

1 هر دل که قرین غم نباشد از عشق بر او رقم نباشد

2 من عشق تو اختیار کردم شاید که مرا درم نباشد

3 زیرا که درم هم از جهانست جانان و جهان بهم نباشد

4 با دیدن رویت ای نگارین گویی که غمست غم نباشد

1 اندر دل من عشق تو نور یقینست بر دیدهٔ من نام تو چون نقش نگینست

2 در طبع من و همت من تا به قیامت مهر تو چو جنانست و وفای تو چو دینست

3 تو بازپسین یار منی و غم عشقت جان تو که همراه دم بازپسینست

4 گویی ببر از صحبت نا اهل بر من از جان به برم گر همه مقصود تو اینست

1 روی خوبت نهان چه خواهی کرد شورش عاشقان چه خواهی کرد

2 مشک زلفی و نرگسین چشمی تا بدان نرگسان چه خواهی کرد

3 خونم از دیدگان بپالودی رنج این دیدگان چه خواهی کرد

4 هر زمان با تو یار اندیشم تا تو اندر جهان چه خواهی کرد

1 ای یار بی تکلف ما را نبید باید وین قفل رنج ما را امشب کلید باید

2 جام و سماع و شاهد حاضر شدند باری وین خرقه‌های دعوی بر هم درید باید

3 ایمان و زاهدی را بر هم شکست باید زنار جاحدی را از جان خرید باید

4 از روی آن صنوبر ما را چراغ باید وز زلف آن ستمگر ما را گزید باید

1 عاشقی تا در دل ما راه کرد اغلب انفاس ما را آه کرد

2 بود هر باری دلم عاشق به طوع برد و زیر پای عشق اکراه کرد

3 عیش چون نوش مرا چون زهر کرد صبر چون کوه مرا چون کاه کرد

4 باز در شهر مسلمانان مغی کرد ما را بسته و ناگاه کرد

1 هر که در عاشقی تمام بود پخته خوانش اگر چه خام بود

2 آنکه او شاد گردد از غم عشق خاص دانش اگر چه عام بود

3 چه خبر دارد از حلاوت عشق هر که در بند ننگ و نام بود

4 دوری از عشق اگر همی خواهی کز سلامت ترا سلام بود

آثار سنایی غزنوی

44 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی