1 ماهرویا در جهان آوازهٔ آواز تست کارهای عاشقان ناساخته از ساز تست
2 هر کجا نظمیست شیرین قصههای عشق تست هر کجا نثریست زیبا نامهای ناز تست
3 باز عشقت جمله بازان را چو تیهو صید کرد هست عالی همت آن بازی که صید باز تست
4 صدهزاران دل فدا بادا دلی را کاو ز عشق سال و ماه و روز و شب مشغول شاهدباز تست
1 تا گل لعل روی بنمودست بلبل از خرمی نیاسودست
2 دیرگاهست تا چو من بلبل عاشق بوستان و گل بودست
3 روز و شب گر بنغنوم چه عجب پیش معشوق کس بنغنودست
4 من غلام زبان آن بلبل کو گل لعل روش بستودست
1 این چه جمالست و ناز کز تو در ایام تست وین چه کمالست باز کز شرف نام تست
2 جان همه جانها کوثر و تسنیم تست نقل همه نقلها پسته و بادام تست
3 سرمهٔ چشم سپهر تربت درگاه تست حلقهٔ گوش سروش صدمهٔ پیغام تست
4 تکیه گه جان و دل گه رخ و گه زلف تست بوسه گه چشم و لب گه در و گه بام تست
1 تا هلاک عاشقان از طرهٔ شبرنگ تست وای مسکین عاشقی کو را دل اندر چنگ تست
2 عاشق مسکین چه داند کرد با نیرنگ تو جادوی بلبل اسیر چشم پر نیرنگ تست
3 نافهٔ آهو غلام زلف عنبر بوی تست عنبر سارا رهین خط سبز از رنگ تست
4 تا نهفته مشک باشد مر ترا در زیر سیم دستهای عاشقان یکباره زیر سنگ تست
1 ماه شب گمرهان عارض زیبای تست سرو دل عاشقان قامت رعنای تست
2 همت کروبیان شعبدهٔ دست تست سرمهٔ روحانیان خاک کف پای تست
3 رای همه زیرکان بستهٔ تقدیر تست جان همه عاشقان سغبهٔ سودای تست
4 وصل تو سیمرغ گشت بر سر کوی عدم خاطر بی خاطران مسکن و ماوای تست
1 بر دوزخ هم کفر و هم ایمان تراست بر دو لب هم درد و هم درمان تراست
2 گر دو صد یعقوب داری زیبدت کانچه یوسف داشت صد چندان تراست
3 خندهٔ تو چون دم عیساست کو هر چه در لب داشت در دندان تراست
4 چند گویی کان و کان یک ره ببین کانچه در کانست در ارکان تراست
1 تا بدیدم بتکده بی بت دلم آتشکدست فرقت نامهربانی آتشم در جان ز دست
2 هر که پیش آید مرا گوید چه پیش آمد ترا بر فراق من بگرید گوید این مسکین شدست
3 ای فراق از من چه خواهی چون بنفروشی مرا جای دیگر ساز منزل نه جهان تنگ آمدست
4 تا مگر سنگین دلت را رحمت آید بر دلم سنگ را رحمت نباشد این حدیثی بیهدست
1 ای صنم در دلبری هم دست و هم دستان تراست بر دل و جان پادشاهی هم دل و هم جان تراست
2 هم حیات از لب نمودن هم شفا از رخ چو حور با دم عیسی و دست موسی عمران تراست
3 در سر زلف نشان از ظلمت اهریمنست بر دو رخ از نور یزدان حجت و برهان تراست
4 ای چراغ دل نمیدانی که اندر وصل و هجر دوزخ بی مالک و فردوس بی رضوان تراست
1 هر زمان از عشق جانانم وفایی دیگرست گر چه او را هر نفس بر من جفایی دیگرست
2 من برو ساعت به ساعت فتنه زانم کز جمال هر زمان او را به من از نو عنایی دیگرست
3 گر قضا مستولی و قادر شود بر هر کسی بر من بیچاره عشق او قضایی دیگرست
4 باد زلفش از خوشی میآورد بوی عبیر خاک پایش از عزیزی توتیایی دیگرست