1 فریاد از آن دو چشمک جادوی دلفریب فریاد از آن دو کافر غازی با نهیب
2 این همبر دو ترکش دلگیر جان ستان وان پیش دو شمامهٔ کافور یا دو سیب
3 بردوش غایه کش او زهره میرود چون کیقباد و قیصر پانصدش در رکیب
4 یوسف نبود هرگز چون او به نیکویی چون سامری هزارش چاکر گه فریب
1 این رنگ نگر که زلفش آمیخت وین فتنه نگر که چشمش انگیخت
2 وین عشوهنگر که چشم او داد دل برد و به جانم اندر آمیخت
3 بگریخت دلم ز تیر مژگانش در دام سر دو زلفش آویخت
4 افتاد به دام زلف آن بت هر دل که ز چشمکانش بگریخت
1 انعمالله صباح ای پسرا وقت صبح آمده راح ای پسرا
2 با می و ماه و خرابات بهار خام خامست صلاح ای پسرا
3 با تو در صدر نشستیم هلا در ده آواز مباح ای پسرا
4 خام ما خام تو و پختهٔ تست تو ز می دار صراح ای پسرا
1 ما باز دگرباره برستیم ز غمها در بادیهٔ عشق نهادیم قدمها
2 کندیم ز دل بیخ هواها و هوسها دادیم به خود راه بلاها و المها
3 اول به تکلف بنوشتیم کتبها و آخر ز تحیر بشکستیم قلمها
4 لبیک زدیم از سر دعوی چو سنایی بر عقل زدیم از جهت عجز رقمها
1 ساقیا دل شد پر از تیمار پر کن جام را بر کف ما نه سه باده گردش اجرام را
2 تا زمانی بی زمانه جام می بر کف نهیم بشکنیم اندر زمانه گردش ایام را
3 جان و دل در جام کن تا جان به جام اندر نهیم همچو خون دل نهاده ای پسر صد جام را
4 دام کن بر طرف بام از حلقههای زلف خویش چون که جان در جام کردی تنگ در کش جام را
1 احسنت و زه ای نگار زیبا آراسته آمدی بر ما
2 امروز به جای تو کسم نیست کز تو به خودم نماند پروا
3 بگشای کمر پیاله بستان آراسته کن تو مجلس ما
4 تا کی کمر و کلاه و موزه تا کی سفر و نشاط صحرا
1 بندهٔ یک دل منم بند قبای ترا چاکر یکتا منم زلف دو تای ترا
2 خاک مرا تا به باد بر ندهد روزگار من ننشانم ز جان باد هوای ترا
3 کاش رخ من بدی خاک کف پای تو بوسه مگر دادمی من کف پای ترا
4 گر بود ای شوخ چشم رای تو بر خون من بر سر و دیده نهم رایت رای ترا
1 دوش مرا عشق تو ز جامه برانگیخت بی عدد از دیدگانم اشگ فرو ریخت
2 دست یکی کرد با صبوری و خوابم آن ز دل از دو دیده یکسر بگریخت
3 باد جدا کرد زلفکان تو از هم مشک سیه با گل سپید برآمیخت
4 مشک همی بیخت زلف تو همه شب دوش اشگ همی بیختم چو مشک همی بیخت
1 ای به بر کرده بی وفایی را منقطع کرده آشنایی را
2 بر ما امشبی قناعت کن بنما خلق انبیایی را
3 ای رخت بستده ز ماه و ز مهر خوبی و لطف و روشنایی را
4 زود در گردنم فگن دلقی برکش این رومی و بهایی را
1 جمالت کرد جانا هست ما را جلالت کرد ماها پست ما را
2 دل آرا ما نگارا چون تو هستی همه چیزی که باید هست ما را
3 شراب عشق روی خرمت کرد بسان نرگس تو مست ما را
4 اگر روزی کف پایت ببوسم بود بر هر دو عالم دست ما را