ای کعبهٔ من در سرای تو از سنایی غزنوی غزل 359
1. ای کعبهٔ من در سرای تو
جان و تن و دل مرا برای تو
1. ای کعبهٔ من در سرای تو
جان و تن و دل مرا برای تو
1. تا بدیدم زلف عنبرسای تو
وان خجسته طلعت زیبای تو
1. ای ببرده آب آتش روی تو
عالمی در آتشند از خوی تو
1. باد عنبر برد خاک کوی تو
آب آتش ریخت رنگ روی تو
1. گر خسته دل همی نپسندی بیار رو
تیمار عاشقی ز رهی باز دار رو
1. ای خواب ز چشم من برون شو
ای مهر درین دلم فزون شو
1. خه خه ای جان علیک عینالله
ای گلستان علیک عینالله
1. ای قوم مرا رنجه مدارید علیالله
معشوق مرا پیش من آرید علیالله
1. ای ز آب زندگانی آتشی افروخته
واندر او ایمان و کفر عاشقان را سوخته
1. ای دل اندر بیم جان از بهر دل بگداخته
جان شیرین را ز تن در کار دل پرداخته
1. من نه ارزیزم ز کان انگیخته
من عزیزم از فلک بگریخته
1. ای نقاب از روی ماه آویخته
صبح را با ماهتاب آمیخته