آثار سنایی غزنوی

صفحه 29 از 44
44 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی

1 ای باد به کوی او گذر کن معشوق مرا ز من خبر کن

2 با دلبر من بگو که جانا در عاشق خود یکی نظر کن

3 چوبی که ز هجر تو بود خشک از آب وصال خویش تر کن

4 صد دفتر هجر حفظ کردی یک صفحه ز وصل هم ز بر کن

1 ای همه انصاف‌جویان بندهٔ بیداد تو زاد جان رادمردان حسن مادرزاد تو

2 حسن را بنیاد افگندی چنان محکم که نیست جز «و یبقی وجه ربک» نقش بی‌بنیاد تو

3 بلفضولانرا سوی تو راه نبود تا بود کبریا در بادبان رایگان آباد تو

4 آتش اندر خاکپاشان همه عالم زدند هر کرا بر روی آب تست در سر باد تو

1 گر نشد عاشق دو زلف یار بر رخسار او چون ز ما پنهان کند هر ساعتی دیدار او

2 یک زمان در هجر و وصل او شود خرم دلم این چه آفت رفت یارب بر من از دیدار او

3 غمزهٔ غماز او چون می‌رباید جان و دل گر نشد جادو به رخ آن طرهٔ طرار او

4 گر نیابم وصل رویش باشد از وی اینقدر عمر یارب می‌گذارم در غم تیمار او

1 چون در معشوق کوبی حلقه عاشق‌وار زن چون در بتخانه جویی چنگ در زنار زن

2 مستی و دیوانگی و عاشقی را جمع کن هر سه را بر دار کن وز کوی معنی دار زن

3 گوهر بیضات باید خدمت دریا گزین ور عقیق و لعل خواهی تکیه بر کهسار زن

4 شاهراه شرع را بر آسمان علم جوی مرکب گفتار پی کن چنگ در کردار زن

1 اسب را باز کشیدی در زین راه را کردی بر خانه گزین

2 راه بیداری آوردی پیش دل من کردی گمراه و حزین

3 بدل و شق بپوشیدی درع بدل جام گرفتی زوبین

4 دست بردی به سوی تیر و کمان روی دادی به سوی حرب و کمین

1 همه جانست سر تا پای جانان از آن جز جان نشاید جای جانان

2 به آب روی و خون دل توان ریخت برای چون تو جان سودای جانان

3 خرد داند که وصف او نداند ازیرا نیست هم بالای جانان

4 چه جای دعوی سروست در باغ چه خواهد وصف سرتاپای جانان

1 جوانی کردم اندر کار جانان که هست اندر دلم بازار جانان

2 چو شکر می‌گدازم ز آب دیده ز شوق لعل شکربار جانان

3 ز من برد اندک اندک زندگانی خلاف وعدهٔ بسیار جانان

4 فغان ای مردمان فریاد فریاد ز شوق دیدن و گفتار جانان

1 ما کلاه خواجگی اکنون ز سر بنهاده‌ایم تا که در بند کله‌دوزی اسیر افتاده‌ایم

2 صد سر ار زد هر کلاهی کو همی دوزد ولیک ما بهای هر کله اکنون سری بنهاده‌ایم

3 او کلاه عاشقان اکنون همی دوزد چو شمع ما از آن چون شمع در پیشش به جان استاده‌ایم

4 بندهٔ او از سر چشمیم همچون سوزنش گر چه همچون سرو و سوسن نزد عقل آزاده‌ایم

1 جانا دل دشمنان حزین کن با خود شبکی مرا قرین کن

2 تیغ عشرت ز باده برکش اسب شادی به زیر زین کن

3 من خاتم کرده‌ام دو بازو خود را به میان این نگین کن

4 تا جان من از رخت نسوزد رخ زیر دو زلف خود دفین کن

1 چشمکان پیش من پر آب مکن دلم از عاشقی کباب مکن

2 ریگ را پیش چشم رود مکن رود را پیش دل سراب مکن

3 به کس از ابتدا رسول مباش رقعه‌ای آیدت جواب مکن

4 به صبوری توان رسید به دوست به هم اندر مزن شتاب مکن

آثار سنایی غزنوی

44 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی