ای شکسته رونق بازار جان از سنایی غزنوی غزل 347
1. ای شکسته رونق بازار جان بازار تو
عالمی دلسوخته از خامی گفتار تو
1. ای شکسته رونق بازار جان بازار تو
عالمی دلسوخته از خامی گفتار تو
1. ای همه انصافجویان بندهٔ بیداد تو
زاد جان رادمردان حسن مادرزاد تو
1. خنده گریند همی لاف زنان بر در تو
گریه خندند همی سوختگان در بر تو
1. حلقهٔ ارواح بینم گرد حلقهٔ گوش تو
آفتاب و ماه بینم حامل شبپوش تو
1. ای شادی و غم ز صلح و جنگ تو
وی داد و ستد ز سیم و سنگ تو
1. ای مونس جان من خیال تو
خوشتر ز جهان جان وصال تو
1. ای دریغا گر رسیدی دی به من پیغام تو
دوش زاری کردمی در آرزوی نام تو
1. موی چون کافور دارم از سر زلفین تو
زندگانی تلخ دارم از لب شیرین تو
1. تا کی از عشوه و بهانهٔ تو
چند ازین لابه و فسانهٔ تو
1. عاشقم بر لعل شکرخای تو
فتنهام بر قامت رعنای تو
1. باز افتادیم در سودای تو
از نشاط آن رخ زیبای تو
1. ای گشته ز تابش صفای تو
آیینهٔ روی ما قفای تو