آثار سنایی غزنوی

صفحه 27 از 44
44 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی

1 ای یوسف حسن و کشی خورشید خوی خوش سیر از سر برون کن سرکشی امروز با ما باده خور

2 زین بادهٔ چون ارغوان پر کن سبک رطل گران با ما خور ای جان جهان با ما خور ای بدر پدر

3 ای خوش لب شیرین زبان خوش خوش در آ اندر میان بگشای ترکش از میان تا در میان بندم کمر

4 زلفت طراز گوش کن یک نیم ازو گل پوش کن می خواه و چندان نوش کن تا خوانمت تنگ شکر

1 الا ای ساقی دلبر مدار از می تهی دستم که من دل را دگرباره به دام عشق بربستم

2 مرا فصل بهار نو به روی آورد کار نو دلم بربود یار نو بشد کار من از دستم

3 اگر چه دل به نادانی به او دادم به آسانی ندارم ز آن پشیمانی که با او مهر پیوستم

4 چو روی خوب او دیدم ز خوبان مهر ببریدم ز جورش پرده بدریدم ز عشقش توبه بشکستم

1 تا دل من صید شد در دام عشق باده شد جان من اندر جام عشق

2 آن بلا کز عاشقی من دیده‌ام باز چون افتاده‌ام در دام عشق

3 در زمانم مست و بی‌سامان کند جام شورانگیز درد آشام عشق

4 من خود از بیم بلای عاشقی بر زبان می‌نگذرانم نام عشق

1 چون رخ به سراب آری ای مه به شراب اندر اقبال گیا روید در عین سراب اندر

2 ور رای شکار آری او شکر شکارت را الحمد کنان آید جانش به کباب اندر

3 جلاب خرد باشد هر گه که تو در مجلس از شرم برآمیزی شکر به گلاب اندر

4 راز «ارنی ربی» در سینه پدید آید گر زخم زند ما را چشم تو به خواب اندر

1 تا به بستانم نشاندی بر بساط انبساط ناگهانم در برآوردی و ماندی در بساط

2 برگشاد از قهر و لطف لشکر قهرت کمین تا به دلها درنگون شد رایت انس و نشاط

3 من ز بهر دوستی را جان و دل کردم سبیل تا بوم کارم جهاد و تا زیم شغلم رباط

4 اختلاط عشق تو با جان من باشد همی تا بود خون مرا با خاک روزی اختلاط

1 فراق آمد کنون از وصل برخوردار چون باشم جدا گردید یار از من جدا از یار چون باشم

2 به چشم ار نیستم گنج عقیق و لولو و گوهر عقیق‌افشان و گوهربیز و لولوبار چون باشم

3 کسی کوبست خواب من در آب افگند پنداری چو خوابم شد تبه در آب جز بیدار چون باشم

4 بت من هست دلداری و زود آزار و من دایم دل آزرده ز عشق یار زود آزار چون باشم

1 ای دل اندر نیستی چون دم زنی خمار باش شو بری از نام و ننگ و از خودی بیزار باش

2 دین و دنیا جمله اندر باز و خود مفلس نشین در صف ناراستان خود جمله مفلس وار باش

3 تا کی از ناموس و رزق و زهد و تسبیح و نماز بندهٔ جام شراب و خادم خمار باش

4 می پرستی پیشه‌گیر اندر خرابات و قمار کمزن و قلاش و مست و رند و دردی خوار باش

1 ای من غلام روی تو تا در تنم باشد نفس درمان من در دست توست آخر مرا فریاد رس

2 در داستان عشق تو در کاروان عشق تو عالم پر از بانگ جرس

3 نیکو بشناسم ز زشت در عشقت ای حورا سرشت ار بی‌تو باشم در بهشت آید به چشمم چون قفس

4 از نزدت ار فرمان بود جان دادنم آسان بود دارم ز تو تا جان بود در دل هوا در جان هوس

1 از حل و از حرام گذشتست کام عشق هستی و نیستی ست حلال و حرام عشق

2 تسبیح و دین و صومعه آمد نظام زهد زنار و کفر و میکده آمد نظام عشق

3 خالیست راه عشق ز هستی بر آن صفت کز روی حرف پردهٔ عشقست نام عشق

4 بر نظم عشق مهره فرو باز بهر آنک از عین و شین و قاف تبه شد قوام عشق

1 حلقهٔ زلف تو در گوش ای پسر عالمی افگنده در جوش ای پسر

2 کیست در عالم که بیند مر ترا کش بجا ماند دل و هوش ای پسر

3 هم تویی ماه قدح‌گیر ای غلام هم تویی سرو قباپوش ای پسر

4 سرو در بر دارم و مه در کنار چون ترا دارم در آغوش ای پسر

آثار سنایی غزنوی

44 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی