آثار سنایی غزنوی

صفحه 25 از 44
44 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی

1 تا بر آن روی چو ماه آموختم عالمی بر خویشتن بفروختم

2 پاره کرده پردهٔ صبر و صلاح دیدهٔ عقل و بصر بردوختم

3 رایت عشق از فلک بفراختم تا چراغ وصل را فروختم

4 با بت آتش رخ اندر ساختم خرمن طاعت به آتش سوختم

1 بی تو یک روز بود نتوانم بی تو یک شب غنود نتوانم

2 یار جز تو گرفت نتوانم نام جز تو شنود نتوانم

3 چون ترا در خور تو بستایم دیگران را ستود نتوانم

4 کشت دیگر بتان ندارد بر کشت بی‌بر درود نتوانم

1 من نصیب خویش دوش از عمر خود برداشتم کز سمن بالین و از شمشاد بستر داشتم

2 داشتم در بر نگاری را که از دیدار او پایهٔ تخت خود از خورشید برتر داشتم

3 نرگس و شمشاد و سوسن مشک و سیم و ماه و گل تا به هنگام سحر هر هفت در بر داشتم

4 بر نهاده بر بر چون سیم و سوسن داشتم لب نهاده بر لب چون شیر و شکر داشتم

1 خورشید تویی و ذره ماییم بی روی تو روی کی نماییم

2 تا کی به نقاب و پرده یک ره از کوی برآی تا برآییم

3 چون تو صنم و چو ما شمن نیست شهری و گلی تویی و ماییم

4 آخر نه ز گلبن تو خاریم آخر نه ز باغ تو گیاییم

1 ساقیا می ده و نمی کم گیر وز سر زلف خود خمی کم گیر

2 گر به یک دم بمانده‌ای در دام جستی از دام پس دمی کم گیر

3 رو که عیسی دلیل و همره تست ره همی رو تو مریمی کم گیر

4 عالمی علم بر تو جمع شدست علم باقیست عالمی کم گیر

1 ترا دل دادم ای دلبر شبت خوش باد من رفتم تو دانی با دل غمخور شبت خوش باد من رفتم

2 اگر وصلت بگشت از من روا دارم روا دارم گرفتم هجرت اندر بر شبت خوش باد من رفتم

3 ببردی نور روز و شب بدان زلف و رخ زیبا زهی جادو زهی دلبر شبت خوش باد من رفتم

4 به چهره اصل ایمانی به زلفین مایهٔ کفری ز جور هر دو آفتگر شبت خوش باد من رفتم

1 ای ز ما سیر آمده بدرود باش ما نه خشنودیم تو خشنود باش

2 کشته ما را گر فراقت ای صنم تو به خون کشتگان ماخوذ باش

3 غرقه در دریای هجران توام دلبرا دریاب ما را زود باش

4 هجر تو بر ما زیانی‌ها نمود تو به وصلت دیگران را سود باش

1 دلبر من عین کمالست و بس چهرهٔ او اصل جمالست و بس

2 بر سر کوی غم او مرد را هر چه نشانست و بالست و بس

3 در ره او جستن مقصود از او هم به سر او که محالست و بس

4 از همه خوبی که بجویی ز دوست بوسه ای از دوست حلالست و بس

1 زینهار ای یار گلرخ زینهار بی گنه بر من مکن تیزی چو خار

2 لالهٔ خود رویم از فرقت مکن حجرهٔ من ز اشک خون چون لاله‌زار

3 چون شکوفه گرد بدعهدی مگرد تا مگر باقی بمانی چون چنار

4 چون بنفشه خفته‌ام در خدمتت پس مدارم چون بنفشه سوگوار

1 زلف چون زنجیر و چون قیر ای پسر یک زمان از دوش برگیر ای پسر

2 زان که تا در بند و زنجیر توایم از در بندیم و زنجیر ای پسر

3 عرصه تا کی کرد خواهی عارضین چون گل بی خار بر خیز ای پسر

4 هر زمان آیی به تیر انداختن هم کمان در دست و هم تیر ای پسر

آثار سنایی غزنوی

44 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی