آثار سنایی غزنوی

صفحه 26 از 44
44 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی

1 باز در دام بلای تو فتادیم ای پسر بر سر کویت خروشان ایستادیم ای پسر

2 زلف تو دام است و خالت دانه و ما ناگهان بر امید دانه در دام اوفتادیم ای پسر

3 گاه با چشم و دل پر آتش و آب ای نگار گاه با فرق و دو لب بر خاک و بادیم ای پسر

4 تا دل ما شد اسیر عقرب زلفین تو همچو عقرب دست‌ها بر سر نهادیم ای پسر

1 ای ناگزران عقل و جانم وی غارت کرده این و آنم

2 ای نقش خیال تو یقینم وی خال جمال تو گمانم

3 تا با خودم از عدم کمم کم چون با تو بوم همه جهانم

4 در بازم با تو خویشتن را تا با تو بمانم ار بمانم

1 لبیک زنان عشق ماییم احرام گرفته در وفاییم

2 در کوی قلندری و تجرید در کم زدن اوفتاده ماییم

3 جز روح طوافگه نداریم کز بادیهٔ هوا برآییم

4 گر در خور خدمتت نباشیم سقایی راه را بشاییم

1 می ده پسرا که در خمارم آزردهٔ جور روزگارم

2 تا من بزیم پیاله بادا بر دست زیار یادگارم

3 می رنگ کند به جامم اندر بس خون که ز دیده می‌ببارم

4 از حلقه و تاب و بند زلفت هم مومن و بستهٔ زنارم

1 ای ساقی خیز و پر کن آن جام کافتاده دلم ز عشق در دام

2 تا جام کنم ز دیده خالی وز خون دو دیده پر کنم جام

3 ایام چو ما بسی فرو برد تا کی بندیم دل در ایام

4 خیزیم و رویم از پس یار گیریم دو زلف آن دلارام

1 غریبیم چون حسنت ای خوش پسر یکی از سر لطف بر ما نگر

2 سفر داد ما را چو تو تحفه‌ای زهی ما بر تو غلام سفر

3 نظرمان مباد از خدای ار به تو جز از روی پاکیست ما را نظر

4 دل تنگ ما معدن عشق تست که هم خردی و هم عزیزی چو زر

1 ای چهرهٔ تو چراغ عالم با دیدن تو کجا بود غم

2 شد خلد به روی تو سرایم بی روی تو خلد شد جهنم

3 ای شمسهٔ نیکوان به خوبی چون تو دگری نزاد ز آدم

4 کوی تو شدست باغ عشاق باریده بر او ز دیده هانم

1 مسلم کن دل از هستی مسلم دمادم کش قدح اینجا دمادم

2 نه زان می‌ها کز آن مستی فزاید از آن می‌ها که از جانم کم کند غم

3 حریفانت همه یکرنگ و دلشاد چو بسطامی و ابراهیم ادهم

4 جنید و شبلی و معروف کرخی حبیب و آدم و عیسی مریم

1 خیز تا ما یک قدم بر فرق این عالم زنیم وین تن مجروح را از مفلسی مرهم زنیم

2 تیغ هجران از کف اخلاص بر حکم یقین در گذار مهرهٔ اصل بنی آدم زنیم

3 جمله اسباب هوا را برکشیم از تن سلب پس تبرا را برو پوشیم و کف بر هم زنیم

4 از علایقها جدا گردیم و ساکن‌تر شویم بر بساط نیستی یک چند گاهی دم زنیم

1 تا جایزی همی نشناسی ز لایجوز اندر طریق عشق مسلم نه‌ای هنوز

2 عاشق نباشد آنکه مر او را خبر بود از سردی زمستان و ز گرمی تموز

3 در کوی عشق راست نیابی چو تیر و زه تا پشت چون کمان نکنی روی همچو توز

4 چون در میان عشق چو شین اندر آمدی چون عین و قاف باش همه ساله پشت قوز

آثار سنایی غزنوی

44 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی