آثار سنایی غزنوی

صفحه 21 از 44
44 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی

1 چون نهی زلف تافته بر گوش چون نهی جعد بافته بر دوش

2 از دل من رمیده گردد صبر وز تن من پریده گردد هوش

3 نه عجب گر خروش من بفزود تا شد آن عارض تو غالیه پوش

4 ماه در آسمان سیاه شود خلق عالم برآورند خروش

1 خیز تا در صف عقل و عافیت جولان کنیم نفس کلی را بدل بر نقش شادروان کنیم

2 دشنهٔ تحقیق برداریم ابراهیم وار گوسفند نفس شهوانی بدو قربان کنیم

3 گر برآرد سر چو فرعون اندرین ره شهوتی ما بر او از عقل سد موسی عمران کنیم

4 در دل ار خیل خیال از سحر دستان آورد از درخت صدق بر روی صد عصا ثعبان کنیم

1 الا ای دلربای خوش بیا کامد بهاری خوش شراب تلخ ما را ده که هست این روزگاری خوش

2 سزد گر ما به دیدارت بیاراییم مجلس را چو شد آراسته گیتی به بوی نوبهاری خوش

3 همی بوییم هر ساعت همی نوشیم هر لحظه گل اندر بوستانی نو مل اندر مرغزاری خوش

4 گهی از دست تو گیریم چون آتش می صافی گهی در وصف تو خوانیم شعر آبداری خوش

1 آمد بر من جهان و جانم انس دل و راحت روانم

2 بر خاستمش به بر گرفتم بفزود هزار جان به جانم

3 از قد بلند و زلف پشتش گفتم که مگر به آسمانم

4 چون سر بنهاد در کنارم رفت از بر من جهان و جانم

1 چون تو نمودی جمال عشق بتان شد هوس رو که ازین دلبران کار تو داری و بس

2 با رخ تو کیست عقل جز که یکی بلفضول با لب تو کیست جان جز که یکی بلهوس

3 کفر معطل نمود زلفت و دین حکیم نان موذن ببرد رویت و آب عسس

4 با رخ و با زلف تو در سر بازار عشق فتنه به میدان درست عافیت اندر حرس

1 من کیستم ای نگار چالاک تا جامه کنم ز عشق تو چاک

2 کی زهره بود مرا که باشم زیر قدم سگ ترا خاک

3 صد دل داری تو چون دل من آویخته سرنگون ز فتراک

4 در عشق تو غم مرا چو شادی وز دست تو زهر همچو تریاک

1 تا من به تو ای بت اقتدی کردم بر خویش به بی دلی ندی کردم

2 از بهر دو چشم پر ز سحر تو دین و دل خویش را فدی کردم

3 آن وقت بیا که من ز مستوری در شهر ز خویش زاهدی کردم

4 همچون تو شدم مغ از دل صافی خود را ز پی تو ملحدی کردم

1 هر که او معشوق دارد گو چو من عیار دار خوش لب و شیرین زبان خوش عیش و خوش گفتار دار

2 یار معنی دار باید خاصه اندر دوستی تا توانی دوستی با یار معنی دار دار

3 از عزیزی گر نخواهی تا به خواری اوفتی روی نیکو را عزیز و مال و نعمت خوار دار

4 ماه ترکستان بسی از ماه گردون خوبتر مه ز ترکستان گزین و ز ماه گردون دون عار دار

1 جانا ز غم عشق تو من زارم من زار از تودهٔ سیسنبر در بارم در بار

2 هر چند که بیزار شدم من ز جفاهات زین مایهٔ بیزاری بیزارم بیزار

3 تا در کف اندوه بماندست دل من زین محنت و اندوه بر آزارم آزار

4 از بهر رضای دل تو از دل و از جان ای دوست به جان تو که آوارم آوار

1 بی صحبت تو جهان نخواهم بی خشنودیت جان نخواهم

2 گر جان و روان من بخواهی یک دم زدنت امان نخواهم

3 جان را بدهم به خدمت تو من خدمت رایگان نخواهم

4 رضوان و بهشت و حور و عین را بی روی تو جاودان نخواهم

آثار سنایی غزنوی

44 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی