آثار سنایی غزنوی

صفحه 20 از 44
44 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی

1 دگر بار ای مسلمانان ستمگر گشت جانانم گهی رنجی نهد بر دل گهی بی جان کند جانم

2 به درد دل شدم خرسند که جز او نیست دلبندم به رنج تن شدم راضی که جز او نیست جانانم

3 به بازی گفتمش روزی که دل بر کن کنون از من نبردست ای عجب هرگز جزین یکبار فرمانم

4 شفیع آرم که را دیگر که را گویم که را خوانم کزین بازی ناخوش من پشیمانم پشیمانم

1 ای جور گرفته مذهب و کیش این کبر فرو نه از سر خویش

2 جز خوب مگو از آن لب خوب جز خوبی و لطف هیچ مندیش

3 تا دور شدی ز پیش چشمم عشقت چه غم نهاده از پیش

4 هر ساعت صبر من بود کم هر ساعت درد من بود بیش

1 در راه عشق ای عاشقان خواهی شفا خواهی الم کاندر طریق عاشقی یک رنگ بینی بیش و کم

2 روزی بیاید در میان تا عشق را بندی میان عیسی بباید ترجمان تا زنده گرداند به دم

3 چون دیده کوته‌بین بود هر نقش حورالعین بود چون حاصل عشق این بود خواهی شفا خواهی الم

4 یک جرعه زان می نوش کن سری ز حرفی گوش کن جان را ازان مدهوش کن کم کن حدیث بیش و کم

1 چو دانستم که گردنده‌ست عالم نیاید مرد را بنیاد محکم

2 پس آن بهتر که ما در وی مقیمیم شبان و روز با هم مست و خرم

3 مرا زان چه که چونان گفت ابلیس مرا زان چه که چونین کرد آدم

4 تو گویی می مخور من می خورم می تو گویی کم مزن من می‌زنم کم

1 دگر بار ای مسلمانان به قلاشی در افتادم به دست عشق رخت دل به میخانه فرستادم

2 چو در دست صلاح و خیر جز بادی نمی‌دیدم همه خیر و صلاح خود به باد عشق در دادم

3 کجا اصلی بود کاری که من سازم به قرایی که از رندی و قلاشی نهادستند بنیادم

4 مده پندم که در طالع مرا عشقست و قلاشی کجا سودم کند پندت بدین طالع که من زادم

1 ای زلف تو بند و دام عاشق ای روی تو ناز و کام عاشق

2 در جستن تو بسی جهانها بگذشته به زیر گام عاشق

3 بنمای جمال خویش و بفزای در منزلت و مقام عاشق

4 وز شربت لطف خویش تر کن آخر یک روز کام عاشق

1 ای سنایی کفر و دین در عاشقی یکسان شمر جان ده اندر عشق و آنگه جان ستان را جان شمر

2 کفر و ایمان گر به صورت پیش تو حاضر شوند دستگاه کفر بیش از مایهٔ ایمان شمر

3 ور نمی‌دانی که خود جانان چه باشد در صفا هر چه آن را از تو بیرون برد آن را آن شمر

4 چشمهٔ حیوان چه جویی قطره‌ای آب از نیاز در کنار افشان ز چشم و چشمهٔ حیوان شمر

1 هر زمان چنگ بر کنار مگیر دل مسکین من شمار مگیر

2 یک زمان در کنار گیر مرا ور نگیری ز من کنار مگیر

3 جز به مهر تو میل نیست مرا جز مرا در زمانه یار مگیر

4 گر نخواهی که بی قرار شوم جز به نزدیک من قرار مگیر

1 ای به رخسار کفر و ایمان هم وی به گفتار درد و درمان هم

2 زلف پر تاب تو چو قامت من چنبرست ای نگار چوگان هم

3 خیره ماند از لب تو بیجاده به سر تو که لعل و مرجان هم

4 از رخ تو دلیل اثباتست عالم عقل را و برهان هم

1 زهی حسن و زهی عشق و زهی نور و زهی نار زهی خط و زهی زلف و زهی مور و زهی مار

2 به نزدیک من از شق زهی شور و زهی شر به درگاه تو از حسن زهی کار و زهی بار

3 به بالا و کمرگاه به زلفین و به مژگان زهی تیر و زهی تار و زهی قیر و زهی قار

4 یکی گلبنی از روح گلت عقل و گلت عشق زهی بیخ و زهی شاخ و زهی برگ و زهی بار

آثار سنایی غزنوی

44 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی