آثار سنایی غزنوی

صفحه 18 از 44
44 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی

1 چه رسمست آن نهادن زلف بر دوش نمودن روز را در زیر شب پوش

2 گه از بادام کردن جعبهٔ نیش گه از یاقوت کردن چشمهٔ نوش

3 برآوردن برای فتنهٔ خلق هزاران صبحدم از یک بناگوش

4 تو خورشیدی از آن پیش تو آرند فلک را از مه نو حلقه در گوش

1 دلم برد آن دلارامی که در چاه زنخدانش هزاران یوسف مصرست پیدا در گریبانش

2 پریرویی که چون دیوست بر رخسار زلفینش زره مویی که چون تیرست بر عشاق مژگانش

3 به یک دم می‌کند زنده چو عیسی مرده را زان لب دم عیسی ست پنداری میان لعل و مرجانش

4 حلاوت از شکر کم شد چو قیمت آورد نوشش ازین دو چشم گریانم از آن لبهای خندانش

1 ای مسلمانان ندانم چارهٔ دل چون کنم یا مگر سودای عشق او ز سر بیرون کنم

2 عاشقی را دوست دارم عاشقان را دوستر صدهزاران دل برای عاشقی پر خون کنم

3 سوختم در عاشقی تا ساختم با عاشقان عاجزم در کار خود یارب ندانم چون کنم

4 آتشی دارم درین دل گر شراری بر زنم آب دریاها بسوزم عالمی هامون کنم

1 از همت عشق بافتوحم پا بستهٔ عشق بلفتوحم

2 بربود ز بوی زلف عقلم بفزود ز آب روی روحم

3 از موی سیاه اوست شامم وز روی نکوی او صبوحم

4 یک بوسه ازو بیافتم بس آن بود ز عشق او فتوحم

1 ما عاشق همت بلندیم دل در خود و در جهان چه بندیم

2 آن به که یکی قلندری وار می‌گیریم ار چه دانشمندیم

3 از بهر پسر به سر بیاییم وز بهر جگر جگر برندیم

4 ار هیچ شکار حاجت آید خود را به دو دست ما کمندیم

1 چون سخنگویی از آن لب لطف باری ای پسر پس به شوخی لب چرا خاموش داری ای پسر

2 در ره عشق تو ما را یار و مونس گفت تست زان بگفتی از تو می‌خواهم یاری ای پسر

3 دیر زی در شادکامی کز اثرهای لطیف مونس عقلی و جان را غمگساری ای پسر

4 تلخ گردد عیش شیرین بر بتان قندهار چون به گاه بذله زان لب لطف باری ای پسر

1 برندارم دل ز مهرت دلبرا تا زنده‌ام ور چه آزادم ترا تا زنده‌ام من بنده‌ام

2 مهر تو با جان من پیوسته گشت اندر ازل نیست روی رستگاری زو مرا تا زنده‌ام

3 از هوای هر که جز تو جان و دل بزدوده‌ام وز وفای تو چو نار از ناردان آگنده‌ام

4 عشق تو بر دین و دنیا دلبرا بگزیده‌ام خواجگی در راه تو در خاک راه افگنده‌ام

1 در عشق تو ای نگار خاموش بفزود مرا غمان و شد هوش

2 من عشق ترا به جان خریدم تو مهر مرا به یاوه مفروش

3 هرگز نشود غمت ز یادم تو نیز مرا مکن فراموش

4 شد خواب ز چشم من رمیده تا هست غم توام در آغوش

1 تا کی از ناموس هیهات ای پسر بامدادان جام می هات ای پسر

2 ساغری پر کن ز خون رز مرا کاین دلم خون شد ز غمهات ای پسر

3 خوش بزی با دوستان یک دم بزن دل بپرداز از مهمات ای پسر

4 بر نشاط و خرمی یک دم بزی وقت کن ایام و ساعات ای پسر

1 ای دو زلفت دراز و بالا هم وی دو لعلت نهان و پیدا هم

2 شوخ تنها که خواند چشم ترا چشم تو شوخ هست و رعنا هم

3 بستهٔ تو هزار نادان هست چه عجب صدهزار دانا هم

4 بستهٔ تست طبع ناگویا من چه گویم زبان گویا هم

آثار سنایی غزنوی

44 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی