آثار سنایی غزنوی

صفحه 16 از 44
44 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی

1 گل به باغ آمده تقصیر چراست ساقیا جام می لعل کجاست

2 به چنین وقت و چنین فصل عزیز کاهلی کردن و سستی نه رواست

3 ای سنایی تو مکن توبه ز می که ترا توبه درین فصل خطاست

4 عاشقی خواهی و پس توبه کنی توبه و عشق بهم ناید راست

1 دوست چنان باید کان منست عشق نهانی چه نهان منست

2 عاشق و معشوق چو ما در جهان نیست دگر آنچه گمان منست

3 جان جهان خواند مرا آن صنم تا بزیم جان جهان منست

4 کیست درین عالم کو را دگر یار وفادار چنان منست

1 گفتم از عشقش مگر بگریختم خود به دام آمد کنون آویختم

2 گفتم از دل شور بنشانم مگر شور ننشاندم که شور انگیختم

3 بند من در عشق آن بت سخت بود سخت‌تر شد بند تا بگسیختم

4 عاشقان بر سر اگر ریزند خاک من به جای خاک آتش ریختم

1 چو آمد روی بر رویم که باشم من که من باشم که آنگه خوش بود با من که من بی‌خویشتن باشم

2 من آنگه خود کسی باشم که در میدان حکم او نه دل باشم نه جان باشم نه سر باشم نه تن باشم

3 چه جای سرکشی باشد ز حکم او که در رویش چو شمع آنگاه خوش باشم که در گردن زدن باشم

4 چو او با من سخن گوید چو یوسف وقت لا باشد چو من با او سخن گویم چو موسی گاه لن باشم

1 ای پسر میخواره و قلاش باش در میان حلقهٔ اوباش باش

2 راه بر پوشیدگی هرگز مرو بر سر کویی که باشی فاش باش

3 مهر خوبان بر دل و جان نقش کن سال و مه این نقش را نقاش باش

4 کم زنان را غاشیه بر دوش گیر مجلس میخواره را فراش باش

1 من که باشم که به تن رخت وفای تو کشم دیده حمال کنم بار جفای تو کشم

2 ملک الموت جفای تو ز من جان ببرد چون به دل بار سرافیل وفای تو کشم

3 چکند عرش که او غاشیهٔ من نکشد چون به جان غاشیهٔ حکم و رضای تو کشم

4 چون زنان رشک برند ایمنی و عافیتی بر بلایی که به جای تو برای تو کشم

1 ز جزع و لعلت ای سیمین بناگوش دلم پر نیش گشت و طبع پر نوش

2 دو جادوی کمین ساز کمان کش دو نقاش شکر پاش گهر نوش

3 که پیش این و آن جان را و دل را هزاران غاشیه ست امروز بر دوش

4 چو بینمت آن دو تا لعل پر از کبر چو بینمت آن دو تا جزع پر از جوش

1 ای من غلام عشق که روزی هزار بار ر من نهد ز عشق بتی صد هزار بار

2 این عشق جوهریست بدانجا که روی داد بر عقل زیرکان بزند راه اختیار

3 جز عشق و اختیار به میدان نام و ننگ نامرد را ز مرد که کردست آشکار

4 جز درد عشق غمزهٔ معشوق را که کرد بر جان عاشقان بتر از زخم ذوالفقار

1 تا جهان باشد نخواهم در جهان هجران عشق عاشقم بر عشق و هرگز نشکنم پیمان عشق

2 تا حدیث عاشقی و عشق باشد در جهان نام من بادا نوشته بر سر دیوان عشق

3 خط قلاشی چو عشق نیکوان بر من کشند شرط باشد برنهم سر بر خط فرمان عشق

4 در میان عشق حالی دارم اردانی چنانک جان برافشانم همی از خرمی بر جان عشق

1 هر شب نماز شام بود شادیم تمام کاید رسول دوست هلا نزد ما خرام

2 خورشید هر کسی که شب آید فرو رود خورشید ما برآید هر شب نماز شام

3 روز فراق رفت و برآمد شب وصال ای روز منقطع شو و ای شب علی الدوام

4 ای دوست تا تو باشی اندوه کی بود تا جان بود به تن تو خداوند و من غلام

آثار سنایی غزنوی

44 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی