آثار سنایی غزنوی

صفحه 12 از 44
44 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی

1 روی تو ای دلفروز گر نه چو ماهست زلف سیه زو چرا بدر دو تا هست

2 روی چو ماه تو گر چه مایهٔ نور است موی سیاه تو گر چه اصل گناهست

3 شاه بتانی و عاشقانت سپاهند ماه زمینی و آسمانت کلاهست

4 رسم چنانست که ماه راه نماید چونکه ز ماه تو خلق گمشده راهست

1 هر که در کوی خرابات مرا بار دهد به کمال و کرمش جان من اقرار دهد

2 بار در کوی خرابات مرا هیچ کسی ندهد ور دهد آن یار وفادار دهد

3 در خرابات بود یار من و من شب و روز به سر کوی همی گردم تا بار دهد

4 ای خوشا کوی خرابات که پیوسته در او مر مرا دوست همی وعدهٔ دیدار دهد

1 چون دو زلفین تو کمند بود شاید ار دل اسیر بند بود

2 گوییم صبر کن ز بهر خدا آخر این صبر نیز چند بود

3 خواجه انصاف می بباید داد با چنین رخ چه جای پند بود

4 سرو را کی رخ چو ماه بود ما را کی لب چو قند بود

1 در مهر ماه زهدم و دینم خراب شد ایمان و کفر من همه رود و شراب شد

2 زهدم منافقی شد و دینم مشعبدی تحقیقها نمایش و آبم سراب شد

3 ایمان و کفر چون می و آب زلال بود می آب گشت و آب می صرف ناب شد

4 دوش از پیاله‌ای که ثریاش بنده بود صافی می درو چو سهیل و شراب شد

1 ترا باری چو من گر یار باید ازین به مر مرا تیمار باید

2 اگر بیمار باشد ور نباشد مر این دل را یکی دلدار باید

3 اگر ممکن نباشد وصل باری بسالی در یکی دیدار باید

4 بیازردی مرا وانگه تو گویی چه کردی کز منت آزار باید

1 بر مه از عنبر معشوق من چنبر کند هیچ کس دیدی که بر مه چنبر از عنبر کند

2 گه ز مشک سوده نقش آرد همی بر آفتاب گه عبیر بیخته بر لالهٔ احمر کند

3 گرد زنگارش پدید آمد ز روی برگ گل ترسم امسالش بنفشه از سمن سر بر کند

4 ای دریغا آن پریرو از نهیب چشم بد سوسن آزاده را در زیر سیسنبر کند

1 ساقیا می ده که جز می عشق را پدرام نیست وین دلم را طاقت اندیشهٔ ایام نیست

2 پختهٔ عشقم شراب خام خواهی زان کجا سازگار پخته جانا جز شراب خام نیست

3 با فلک آسایش و آرام چون باشد ترا چون فلک را در نهاد آسایش و آرام نیست

4 عشق در ظاهر حرامست از پی نامحرمان زان که هر بیگانه‌ای شایستهٔ این نام نیست

1 تا خیال آن بت قصاب در چشم من است زین سبب چشمم همیشه همچو رویش روشن است

2 تا بدیدم دامن پر خونش چشم من ز اشگ بر گریبان دارم آنچ آن ماه را بر دامن است

3 جای دارد در دل پر خونم آن دلبر مقیم جامه پر خون باشد آن کس را که در خون مسکن است

4 با من از روی طبیعت گر نیامیزد رواست از برای آنکه من در آب و او در روغن است

1 دوش یارم به بر خویش مرا بار نداد قوت جانم زد و یاقوت شکر بار نداد

2 آن درختی که همه عمر بکشتم به امید دوش در فرقت او خشک شد و بار نداد

3 شب تاریک چو من حلقه زدم بر در او بار چون داد دل او که مرا بار نداد

4 این چنین کار از آن یار مرا آمد پیش کم ز یک ماه دل و چشم مرا کار نداد

1 تا گل لعل روی بنمودست بلبل از خرمی نیاسودست

2 دیرگاهست تا چو من بلبل عاشق بوستان و گل بودست

3 روز و شب گر بنغنوم چه عجب پیش معشوق کس بنغنودست

4 من غلام زبان آن بلبل کو گل لعل روش بستودست

آثار سنایی غزنوی

44 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی