آثار سنایی غزنوی

صفحه 11 از 44
44 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی

1 معشوق به سامان شد تا باد چنین باد کفرش همه ایمان شد تا باد چنین باد

2 زان لب که همی زهر فشاندی به تکبر اکنون شکر افشان شد تا باد چنین باد

3 آن غمزه که بد بودی با مدعی سست امروز بتر زان شد تا باد چنین باد

4 آن رخ که شکر بود نهانش به لطافت اکنون شکرستان شد تا باد چنین باد

1 دوش رفتم به سر کوی به نظارهٔ دوست شب هزیمت شده دیدم ز دو رخسارهٔ دوست

2 از پی کسب شرف پیش بناگوش و لبش ماه دیدم رهی و زهره سما کارهٔ دوست

3 گوشها گشته شکر چین که همی ریخت ز نطق حرفهای شکرین از دو شکر پارهٔ دوست

4 چشمهای همه کس گشته تماشاگه جان نز پی بلعجبی از پی نظارهٔ دوست

1 در کوی ما که مسکن خوبان سعتریست از باقیات مردان پیری قنلدریست

2 پیری که از مقام منیت تنش جداست پیری که از بقای بقیت دلش بریست

3 تا روز دوش مست و خرابات اوفتاده بود بر صورتی که خلق برو بر همی گریست

4 گفتم و را بمیر که این سخت منکرست گفتا که حال منکری از شرط منکریست

1 تا رقم عاشقی در دلم آمد پدید عاشقی از جان من نبست آدم برید

2 در صفت عاشقی لفظ و عبارت بسوخت حرف و بیان شد نهان نام و نشان شد پدید

3 قافله اندر گذشت راه ز ما شد نهان گشت ز ما منقطع هر که به ما در رسید

4 مشکل درد مرا چرخ نداند گشاد محمل عشق مرا خاک نیارد کشید

1 عاشق و یار یار باید بود در همه کار یار باید بود

2 گر همه راحت و طرب طلبی رنج بردار یار باید بود

3 روز و شب ز اشک چشم و گونهٔ زرد در و دینار یار باید بود

4 ور گل دولتت همی باید خستهٔ خار یار باید بود

1 توبهٔ من جزع و لعل و زلف و رخسارت شکست دی که بودم روزه‌دار امروز هستم بت‌پرست

2 از ترانهٔ عشق تو نور نبی موقوف گشت وز مغابهٔ جام تو قندیلها بر هم شکست

3 رمزهای لعل تو دست جوانمردان گشاد حلقه‌های زلف تو پای خردمندان ببست

4 ابروی مقرونت ای دلبر کمان اندر کشید ناوک مژگانت ای جانان دل و جانم بخست

1 ای مستان خیزید که هنگام صبوحست هر دم که درین حال زنی دام فتوحست

2 آراست همه صومعه مریم که دم صبح صاحبت خبر گلشن و نزهتگه روحست

3 یک مطربتان عقل و دگر مطرب عشقست یک ساقیتان حور و دگر ساقی روحست

4 طوفان بلا از چپ و از راست برآمد در باده گریزید که آن کشتی نوحست

1 دارم سر خاک پایت ای دوست آیم به در سرایت ای دوست

2 آنها که به حسن سرفرازند نازند به خاکپایت ای دوست

3 چون رای تو هست کشتن من راضی شده‌ام برایت ای دوست

4 خون نیز ترا مباح کردم دیگر چکنم به جایت ای دوست

1 زهی چابک زهی شیرین بنامیزد بنامیزد زهی خسرو زهی شیرین بنامیزد بنامیزد

2 میان مجلس عشرت ز گم گویی و خوشخویی زهی سوسن زهی نسرین بنامیزد بنامیزد

3 میان مردمان اندر ز خوش خویی و دلجویی زهی زهره زهی پروین بنامیزد بنامیزد

4 دو قبضه جان همی باشد به غمزه ناوک مژگانت زهی ناوک زهی زوبین بنامیزد بنامیزد

1 لشکر شب رفت و صبح اندر رسید خیز و مهرویا فراز آور نبید

2 چشم مست پر خمارت باز کن کز نشاطت صبرم از دل بر پرید

3 مطرب سرمست را آواز ده چون ز میخانه عصیر اندر رسید

4 پر مکن جام ای صنم امشب چو دوش کت همه جامه چکانه بر چکید

آثار سنایی غزنوی

44 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی