32 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سحاب اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سحاب اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سحاب اصفهانی

1 به کوی یار مرا جور آسمان نگذاشت گذاشت اینکه بمانم به کویش آن نگذاشت

2 فغان ز بیم خزان داشت بلبل و گلچین گلی بگلشن تا موسم خزان نگذاشت

3 نه از هلاک من پیر آن جوان نگذشت که در جهان کسی از پیر و از جوان نگذاشت

4 مرا جفای تو نگذاشت بر در تو و من ز شرم روی تو گفتم که پاسبان نگذاشت

1 آنکه بی غم نه یک زمان دل ماست آنچه با غم سرشته شد گل ماست

2 ما که ایم و کجاست کوی حبیب غرقه ی بحر عشق ساحل ماست

3 چشم بینانه ورنه در همه جا صورت دوست در مقابل ماست

4 ما بفکر وفای یارو فلک متحیر ز فکر باطل ماست

1 مدار امید وفا از دلی که کین دانست چه جای اینکه ندانست آن و این دانست

2 بتان به غیر جفا نیز کارها دانند نگار ماست که در دلبری همین دانست

3 دلش به محفل گیتی نکرد میل نشاط کسی که لذت سوز دل حزین دانست

4 هر آنکه دید خط و روی وقامت و بر او بنفشه و گل و شمشاد و یاسمین دانست

1 مدعی بی تو در بلای من است دور گردون به مدعای من است

2 چون در افتد بکار من گرهی تا لب او گره گشای من است

3 همه خلق آگهند و من به گمان کآگه از حال من خدای من است

4 چون بمقصد رسم که در ره عشق؟ دل گمراه رهنمای من است

1 جز دام توام شکر که جای دگری نیست ور هست مرا جای دگر بال و پری نیست

2 می نوش چه اندیشه ات از رنج خمار است آن عیش کدام است که بی دردسری نیست

3 ضدند نکویی و وفا ورنه که دیده است هرگز پدری را که بفکر پسری نیست

4 دانم اگر این است مرا قوت پرواز وقتی که بگلشن رسم از گل خبری نیست

1 تا زهر صید نه در دام تو غوغایی هست میتوان گفت که خوش تر زچمن جایی هست

2 گر چه خواهند از او داد من، اما نتوان بی سبب کشته شد امروز که فردایی هست

3 با وجودم به دلی غم نه و تا من هستم غم نداند که به غیر از دل من جایی هست

4 جان به کف دارم و دانم به کلافی ندهند یوسفی را که به هر گوشه زلیخایی هست

1 نه همین کوی تو از لوث رقیبان پاک نیست هر گلستانی که بینی بی خس و خاشاک نیست

2 کی از آن زلف پریشانم پریشان نیست حال یا از آن چاک گریبانم گریبان چاک نیست

3 بهر دفع رنج هر زهری بسی تریاک هست زهر هجران را بجز شهد لبت تریاک نیست

4 آنکه باید مهربان شاه است با من ای رقیب باکم از کین توو بی مهری افلاک نیست

1 با آنکه هیچ میل کسی در دل تو نیست کس نیست در جهان که دلش مایل تو نیست

2 گر داشت بود شامل حال رقیب هم عیب تو نیست رحمی اگر در دل تو نیست

3 ای بحر عشق تا چه خطرناک لجه ای کز هیچ سو مرا بنظر ساحل تو نیست

4 ای راه وصل تا چه طریقی که خضر را در وادی تو راه به سر منزل تو نیست

1 خوش آنکه چشم تو گاهی بمن نگاهی داشت نداشت گاهی اگر التفات گاهی داشت

2 گذشت آنکه دل آن نگار سنگین دل حذر ز ناله و اندیشه ی ز آهی داشت

3 عجب نبود که او بگذرد ز جرم دلم بجز گناه محبت اگر گناهی داشت

4 شدم هلاک غم او و بد گمانی بین که در محبت من باز اشتباهی داشت

1 گفتی دل از قفای نکویان کدام رفت هر جا که دید سر و قدی خوش خرام رفت

2 دانی که داشت توبه ی من تا به کی ثبات چندان که از سبو می گلگون به جام رفت

3 هرگز نمی شود که شود نام او بلند در عاشقی کسی که پی ننگ و نام رفت

4 بادش حرام لذت سنگ جفای تو مرغ دلم که بیهده زان طرف بام رفت

آثار سحاب اصفهانی

32 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سحاب اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سحاب اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی