هر گل که پس از مردنم از از سحاب اصفهانی غزل 108
1. هر گل که پس از مردنم از خاک بر آمد
خاریست که از عشق گلی بر جگر آمد
1. هر گل که پس از مردنم از خاک بر آمد
خاریست که از عشق گلی بر جگر آمد
1. اگر کام من سال و ماهی برآید
ز آهی است کز سینه گاهی برآید
1. با چشم تر هر جا روم کآن سرو بالا بگذرد
دردا که سیل اشک ما نگذارد آنجا بگذرد
1. گر یار بحالم نظری داشته باشد
باشد که زحالم خبری داشته باشد
1. میل رفتن گر از آن گوشه ی بامم باشد
لذت سنگ جفای تو حرامم باشد
1. دل که او بیخبر از روز سیاهش باشد
گو سر زلف سیاه تو گواهش باشد
1. گفتی دل نا شاد توان کرد
آری چو یکی بوسه توان داد توان کرد
1. زروی لطف اگر یار در کنار نشیند
عجب مدار که گل در کنار خار نشیند
1. ساقی بیار باده که ایام دی رسید
گر دی رسید شکر خدا را که می رسید
1. هر آن خصمی که با من آسمان کرد
شرار آه من با او همان کرد
1. که با آن شاه خوبان شمهای از حال من گوید
به ماه مصر حال ساکن بیتالحزن گوید
1. نیند طالب می عاشقان که خوردستند
زجام عشق شرابی که تا ابد مستند