بر دایرهٔ جهان چو پرگار مپیچ از سعیدا رباعی 49
1. بر دایرهٔ جهان چو پرگار مپیچ
هیچ است جهان به هیچ زنهار مپیچ
...
1. بر دایرهٔ جهان چو پرگار مپیچ
هیچ است جهان به هیچ زنهار مپیچ
...
1. هر چد که یار، یار دیگر دارد
اما با ما شمار دیگر دارد
...
1. خوش آن که مقام بر در دل ها کرد
واندر دل اهل دل، رهی پیدا کرد
...
1. گویند به طالب که سفر باید کرد
در منزل بی خودی گذر باید کرد
...
1. هر صبح ز گریه رخ ترم باید کرد
خاک ره دوست بر سرم باید کرد
...
1. از مروحه ای که شاه، احسانم کرد
انگشت نما میان خوبانم کرد
...
1. بی ناز تو من نیاز نتوانم کرد
بی روی تو دیده باز نتوانم کرد
...
1. باید که تو را نظر به خاصان باشد
نی بر گلهٔ عام، پریشان باشد
...
1. فانیست جهان در او بقا کی باشد؟
خاکی است جهان در او صفا کی باشد؟
...
1. یک محرم راز در جهان یافت نشد
دل جهد بسی کرد و بسی کافت، نشد
...
1. کشت عملم هیچ نمودار نشد
هرگز دل و دیده ام نکوکار نشد
...
1. فردا که ز مشکلات حل می طلبند
کی از تو ترانه و غزل می طلبند؟
...