ای مست شراب، ما و من بازی چند؟ از سعیدا رباعی 61
1. ای مست شراب، ما و من بازی چند؟
وی غرهٔ جامه با کفن بازی چند؟
1. ای مست شراب، ما و من بازی چند؟
وی غرهٔ جامه با کفن بازی چند؟
1. تا خلق به خیر نام خیرم بردند
از کعبه کشان کشان به دیرم بردند
1. روزی که مرا ز دیر بیرون کردند
در ساغر من شراب گلگون کردند
1. در دار جهان که خاص و عامی چندند
بدنامی چند و نیکنامی چندند
1. قومی با خویش اعتباری دارند
با خلق ز کبر، گیر و داری دارند
1. گیرم که جهان را به کمندی گیرند
هر دم سر راه مستمندی گیرند
1. گر مست شوم [سر] تو هشیار کند
گر خواب روم لطف تو بیدار کند
1. آنان که به علم خویش مغرورانند
هر یک به مثل نادرهٔ دورانند
1. ای آن که تو را شاه و گدا یکسانند
واندر طلبت به جان و دل پویانند
1. آنان که ندانند تو را می خوانند
در لرزه چو بید بر سر ایمانند
1. آن قوم که روز و شب تو را جویانند
هر یک به قمار عشق نرادانند
1. آنان که یکی هزار افسانه کنند
اثبات خود و فنای بیگانه کنند