1 گر نباشد در میان روی تو، از یک آه گرم آب را در دیده آیینه خاکستر کنم
1 جمعی که زیر چرخ شبی روز کرده اند چون شمع، دل خنک به نسیم سحر کنند
1 نکند هیچ یتیم به عسس ساخته ای می کند آنچه در گوش تو در سایه زلف
1 مرغ حسن از قفس خط سیه تنگ آمد پر برآورد (و) کنون شوق پریدن دارد
1 گر به این عنوان کمان چرخ خواهد حلقه شد خنده سوفار گردد غنچه پیکان او
1 سهل باشد بند کردن ناخنی در بیستون پیش برق تیشه من کوه میدان می دهد
1 روز محشر سرخ رویی از خدا دارم امید نامه اعمال من صائب به مهر کربلاست
1 موجی است که تاج از سر فغفور رباید چینی که در ابروی تو ای تلخ جبین است
1 همه تن شانه صفت پنجه گیرا شده ام به امیدی که فتد زلف تو در چنگ مرا
1 فزود تیرگی خاطر از ایاغ مرا بنفشه گل کند از لاله چراغ مرا